در گمانی که: به غیر از تو کسی یارم هست؟
غلطست این، که به غیر از تو نپندارم هست
حیفت آمد که: دمی بی غم هجران باشم
زانکه امید به وصل تو چه بسیارم هست!
آخر، ای باد، که داری خبر از من تو بگوی:
گر شنیدی که به جز فکرت تو کارم هست؟
گر بغیر از کمر طاعت او میبندم
بر میان کفر همی بندم و زنارم هست
در نهان چارهٔ بند غم او میسازم
با کسی گر سخنی نیز به ناچارم هست
گفت: بیخت بکنم، گر گل وصلم جویی
بکند بیخ من آن دلبر و اقرارم هست
زر طلب میکند آن ماه و ندارم زر، لیک
تن بیزور و رخ زرد و دل زارم هست
گرچه از چشم بینداخت مرا یار، هنوز
گوش بر مرحمت و چشم به دیدارم هست
نار آن سینه و سیب زنخ و غنچهٔ لب
به من آور، که دلم خستهٔ بیمارم هست
سر آن نیست مرا کز طلبش بنشینم
تا توان قدم و قوت رفتارم هست
اوحدی وار ز دل بار جهان کردم دور
به همین مایه که: پیش در او بارم هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عشق و دلتنگی است. شاعر به شدت به محبوب خود وابسته است و تصور میکند که هیچ کسی نمیتواند جای او را بگیرد. او از غم دوری محبوبش رنج میبرد و به انتظار وصال او نشسته است. شاعر به باد میگوید که اگر پیامی از او دارد، آن را برساند. او به کسر قدرت و منابع خود اشاره میکند و حالتی از بیمارگونه و ناامیدی را در عشق خود حس میکند. با وجود اینکه معشوق او را نادیده گرفته، او همچنان به یاد اوست و در تلاش است که محبت او را جستجو کند. شاعر در نهایت عزم راسخ خود را برای ادامه این عشق نشان میدهد، حتی اگر با سختیهایی همراه باشد.
هوش مصنوعی: به غیر از تو هیچ دوست و یاری ندارم و این تصور که کسی غیر از تو در کنارم باشد، اشتباه است. تنها تو هستی که در زندگیام حضور داری.
هوش مصنوعی: غیبت تو برای من خیلی سنگین است و نمیخواهم لحظهای بدون غم جدایی تو باشم، زیرا امید به وصالت در دل من بسیار زیاد است.
هوش مصنوعی: ای باد، تو که از احوال من باخبری، اگر شنیدی که به جز فکر تو به چیزی مشغول هستم، بگو.
هوش مصنوعی: اگر جز کمربند بندگی او چیزی به خود ببندم، در واقع بر کفر خود میافزایم و به آن گرفتار میشوم.
هوش مصنوعی: در پنهانی، برای رهایی از غم او تدبیری میاندیشم، حتی اگر ناچار باشم با کسی دربارهاش صحبت کنم.
هوش مصنوعی: او گفت: اگر چیزی از عشق و محبت را بخواهم، دلبر من باید برای من تلاش کند و من هم این را به خوبی میدانم و قبول دارم.
هوش مصنوعی: آن ماه زیبا به دنبال طلا و ثروت است، اما من قادر به تأمین آن نیستم. در حالی که بدن من بیزور و مریض است و چهرهام زرد و دلم پر از اندوه است.
هوش مصنوعی: با اینکه محبوبم از چشمش افتادهام، هنوز هم گوش به محبتش دارم و چشم به دیدارش دوختهام.
هوش مصنوعی: میخواهم میوهی نارنج و سیب و غنچههای لب را به من بدهی، زیرا دل من به شدت بیمار و خسته است.
هوش مصنوعی: من برای رسیدن به خواستهام نمینشینم و انتظار نمیکشم، تا زمانی که نیروی حرکت و توانایی اقدام را دارم.
هوش مصنوعی: به روش اوحدی، دل را از بار سنگین دنیا آزاد کردم. به همین دلیل میگویم: در آینده هم باری بر دوش خواهم داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.