آن بت وفا نکرد، که دل در وفای اوست
و آن یار سر کشید که تن خاک پای اوست
گر زانکه عاشقی به مثل خاک دوست شد
ما خاک آن سگیم که پیش سرای اوست
سازی ندیدهایم و نوایی ازو، مگر
ساز غمش، که خانهٔ ما پرنوای اوست
در دیده کس نیامد و دل یاد کس نکرد
تا دل مقام او شد و تا دیده جای اوست
در عشق او چگونه توان داشت زر دریغ؟
چون سر که میکشیم به دوش از برای اوست
ما را بدان مشاهده میل خطا نرفت
آن کس که این مشاهده کرد این خطای اوست
دل رفته را به تیغ چه ترسانی؟ ای رقیب
دردش پدید کن تو، که این خود دوای اوست
بگذار تا چو شمع بسوزد وجود من
زیرا که روشنایی من در فنای اوست
یارب، مساز منزل او جز کنار من
کان منزلت نه لایق بند قبای اوست
هر کس هوای خوبی و رای کسی کند
ما را نبود رای، و گر بود رای اوست
تا اوحدی مجال سگ کوی دوست یافت
در هر محلتی که رود ماجرای اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و وفاداری است. شاعر از بی وفایی محبوب و درد ناشی از این جدایی صحبت میکند. او به این نکته اشاره میکند که حتی در عشق همواره در حال فدای محبوب است و وجودش وابسته به حضور اوست. شاعر به عجز و ناتوانی خود در برابر عشق اشاره میکند و میگوید که عشق واقعی همواره به فدای محبوب است. در نهایت، او بر این نکته تأکید میکند که تمام زندگی و ایمان او به دوست و محبوبش وابسته است و حتی مرگ را به خاطر او قبول دارد.
هوش مصنوعی: محبوبی که وفاداریاش را به من نشان نداد، در حالی که من به یادش وفادار ماندم. او در عوض، سرش را بالا کرد و مغرورانه رفتار کرد، در حالی که من به خاطر او همچون خاک پایش هستم.
هوش مصنوعی: اگر عاشق به اندازه خاک دوست باشد، ما همان خاک سگی هستیم که در مقابل خانه او قرار دارد.
هوش مصنوعی: ما هیچ سازی نشنیدهایم و هیچ صدایی از آن نداریم، جز غم او که خانهمان همیشه پر از صدای اوست.
هوش مصنوعی: هیچکس او را نشنید و دل هیچکس به یاد او نیفتاد، تا زمانی که دل به مقام او رسید و چشمها به جایگاه او خیره شدند.
هوش مصنوعی: در عشق او چگونه میتوان به طلا و زروارف فکر کرد؟ چون وقتی که سر را به دوش میزنیم، به خاطر اوست.
هوش مصنوعی: ما به خاطر دیدن او هیچ تمایلی به خطا نداریم؛ بلکه آن کسی که این دیدار را داشته، خودش در اشتباه است.
هوش مصنوعی: دل که رفته و تسلیم عشق شده را با تهدید و ترس نمیتوان به حال سابقش برگرداند. ای رقیب، تو درد او را نشان بده؛ زیرا این درد خود راهحل و درمانی برای اوست.
هوش مصنوعی: اجازه بده وجودم همانند شمع بسوزد، زیرا نور من در از بین رفتن اوست.
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، خانهاش را جز در کنار من قرار نده؛ زیرا آن مکان شایستهی زیبایی و مقام او نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی بخواهد که نظر خوبی درباره ما داشته باشد، ما نظری نداریم و اگر هم نظری باشد، نظر اوست.
هوش مصنوعی: اوحدی در هر جا که برود، داستان عشق و دلدادگیاش به دوست را نقل میکند، چون به او اجازه داده شده که در کوی دوست حضور یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خاقانیا چو آب رخت رفت در سال
مستان نوال کس که وبال آشنای اوست
بر خستگی دل مطلب مرهم قبول
نه دل نه مرهمی که جراحت فزای اوست
آن را که بشکنند نوازش کنند باز
[...]
کردارهای خصم تو اندر قفای اوست
تا در کنار او نهد آنچ آن سزای اوست
آن را که جای نیست همه شهر جای اوست
درویش هر کجا که شب آید سرای اوست
بیخانمان که هیچ ندارد به جز خدای
او را گدا مگوی که سلطان گدای اوست
مرد خدا به مشرق و مغرب غریب نیست
[...]
جانم فدایِ آن که دلم مبتلای اوست
جان و جهان و هر چه دگر از برای اوست
آبِ حیات در قدحِ جان فزایِ او
انفاسِ روح در دمِ معجز نمایِ اوست
هرگز دگر خلاص و نجاتش کجا بود
[...]
ایدل اگر زمانه بصد غم نشاندت
بنشین و صبر کن که صبوری دوای اوست
با دور روزگار نشاید ستیزه کرد
و آنکس که کرد اینمثل خوش برای اوست
با ژنده پیل پشه چو پهلو همی زند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.