جانم فدایِ آن که دلم مبتلای اوست
جان و جهان و هر چه دگر از برای اوست
آبِ حیات در قدحِ جان فزایِ او
انفاسِ روح در دمِ معجز نمایِ اوست
هرگز دگر خلاص و نجاتش کجا بود
حلقی که قیدِ طره مشکل گشایِ اوست
مرغ دلِ تپانِ مرا چون کبوتران
پروازِ شوق بر سرِ بامِ سرایِ اوست
شادیّ جان ما غم عشق است هم چنانک
بیمار را طبیبِ شفا احتمایِ اوست
مغزش عجین به علّتِ ماخولیا بود
در هر سری که نه همه محضِ هوایِ اوست
از غایبان غریب بود دعویِ حضور
خرّم وجودِ آن که به دل آشنایِ اوست
عشق آمد و نزاریِ شوریده حال را
از خانه کرد بر در و بنشست جای اوست
ترک مراد و وایهء دنیا گرفتهایم
مقصودِ ما به دین و به دنیا رضایِ اوست
بر امر و نهیِ عشق که نافذتر از قفاست
ما را چه اختیار بود رای رایِ اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و شوق شدید شاعر به معشوق است. شاعر جان و تمام وجودش را فدای او میکند و باور دارد که حیات و زندگیاش به او بستگی دارد. او احساس میکند که در عشق به معشوق، هیچ نجاتی جز نزدیکی به او وجود ندارد و تمام شادیها و غمهایش به او مربوط میشود. شاعر همچنین اشاره میکند که عشق او را به جنون میکشاند و در این مسیر، برای رسیدن به رضای او از دنیا و خواستههای مادی دست میکشد. در نهایت، او تأکید میکند که در عشق، اختیاری جز پیروی از اراده معشوق ندارد.
هوش مصنوعی: جانم فدای کسی است که دل من تنها به او وابسته است و تمامی زندگی و هر چیز دیگری که دارم، متعلق به اوست.
هوش مصنوعی: آبِ حیات در ظرف جانفزای او مانند نفسهایی است که در دم معجزهآسا تولید میشود.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان از این بند و گرفتار خلاص پیدا کرد، زیرا این زنجیر به خاطر موهای دلپذیر اوست که به راحتی مشکلات را حل میکند.
هوش مصنوعی: پرندهی دل شاداب من، همچون کبوتران، در حال پرواز به سراغ خانهی محبوبم است.
هوش مصنوعی: شادی روح ما، غم عشق است، درست مانند اینکه طبیب برای بیمار امید به بهبودی دارد.
هوش مصنوعی: مغز او به دلیل جنون و دیوانگی اش به شدت درگیر است و در هر فردی که چنین حالتی دارد، تمام افکارش تنها به خاطر عشق اوست.
هوش مصنوعی: در میان افرادی که حضور ندارند، کسی ادعای بودنش بهطور خاص برجسته و چشمگیر است. این شخص وجودش در دل کسی که به او بسیار نزدیک است، احساس میشود و آشناست.
هوش مصنوعی: عشق وارد شد و در حالی که شوق و جنون او را از خانه بیرون کرده بود، در همان مکان نشسته و جای او را پر کرده است.
هوش مصنوعی: ما از خواستهها و لذتهای دنیایی دل بریدهایم؛ هدف ما در این دنیا و آن دنیا جلب رضایت خداوند است.
هوش مصنوعی: در مورد اوامر و نواهی عشق که قدرتی بیشتر از قفس دارد، ما هیچ اختیاری نداریم؛ تصمیمگیری به دست اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خاقانیا چو آب رخت رفت در سال
مستان نوال کس که وبال آشنای اوست
بر خستگی دل مطلب مرهم قبول
نه دل نه مرهمی که جراحت فزای اوست
آن را که بشکنند نوازش کنند باز
[...]
کردارهای خصم تو اندر قفای اوست
تا در کنار او نهد آنچ آن سزای اوست
آن را که جای نیست همه شهر جای اوست
درویش هر کجا که شب آید سرای اوست
بیخانمان که هیچ ندارد به جز خدای
او را گدا مگوی که سلطان گدای اوست
مرد خدا به مشرق و مغرب غریب نیست
[...]
آن بت وفا نکرد، که دل در وفای اوست
و آن یار سر کشید که تن خاک پای اوست
گر زانکه عاشقی به مثل خاک دوست شد
ما خاک آن سگیم که پیش سرای اوست
سازی ندیدهایم و نوایی ازو، مگر
[...]
ایدل اگر زمانه بصد غم نشاندت
بنشین و صبر کن که صبوری دوای اوست
با دور روزگار نشاید ستیزه کرد
و آنکس که کرد اینمثل خوش برای اوست
با ژنده پیل پشه چو پهلو همی زند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.