اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۲۵۳
ماییم زدل دور و ز دلبر مهجور
در درد بمانده ایم وز درمان دور
سبحان الله این چه پریشانیهاست
جان خسته و دل سوخته و تن رنجور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس دوری از محبوب و دلتنگی اشاره دارد. شاعر از دردی که برای وصال محبوب در دل دارد سخن میگوید و از بیدرمانی و رنجی که متحمل شده، ابراز ناخوشی میکند. او در نهایت، به پریشانی و ناراحتی عمیق خود اشاره میکند که ناشی از خستگی جان و سوختن دلش است.
هوش مصنوعی: ما از دل دور هستیم و از محبوب خود جدا، در دردی به سر میبریم و از درمان نیز دور ماندهایم.
هوش مصنوعی: خدا را شکر، این چه حالتی است! جان خسته و دل آزرده و بدنی در زحمت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سیمین بر تو سنگ بپوشد به سمور
زلفت به شبه همی کند نقش بلور
ای با لب طوطیان و با کشی گور
حسن تو همی مرده بر آرد از گور
امروز منم به زور بازو مغرور
یکتایی من بود به عالم مشهور
من همچو زمردم عدو چون افعی
در دیدهٔ من نظر کند گردد کور
نیکو مثلی زده ست شاها دستور
بز را چه به انجمن کشند و چه به سور
گفتی مگذر بکوی ما در مخمور
تا کشته نشی که خصم ماهست غیور
گویم سخنی بتا که باشم معذور
در کوی تو کشته به که از روی تو دور
سلطان ملک است در دل سلطان نور
هر روز کند به روی او سلطان سور
هرگز ندود برود بر سلطان زور
چشم بد خلق آرد از سلطان دور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.