گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوسعید ابوالخیر

ای آنکه به کنهت نرسد ادراکی

کونین به پیش کرمت خاشاکی

از روی کرم اگر ببخشی همه را

بخشیده شود پیش تو مشت خاکی

خیام

* تَن زن چو به زیرِ فَلَکِ بی‌باکی،

می نوش چو در جهانِ آفت‌ناکی؛

چون اوّل و آخِرت به جز خاکی نیست،

انگار که بر خاک نه‌ای در خاکی.

اوحدالدین کرمانی

این ره نبرد مگر به سر ناپاکی

شوخی، شنگی، قلندری، بی باکی

خاکت بر سر حدیث سر چند کنی

آنجا که هزار سر نیرزد خاکی

میرداماد

دل پیش غمت جزیه برد غمناکی

سر باج دهد تا شودت فتراکی

آنروز که شعله ور شود غمزه تو

جان رشوه دهد تا که کند خاشاکی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه