گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
باباافضل کاشانی

در کوی تو صد هزار صاحب هوس است

تا خود، به وصال تو، که را دسترس است

آن کس که بیافت، دولتی یافت عظیم

و آن کس که نیافت، داغ نایافت بس است

ظهیری سمرقندی

نیکویی کن چون که ترا دسترس است

کاین عالم یادگار بسیار کس است

اوحدالدین کرمانی

مقصود ز روزگار این یک نفس است

جویندهٔ این حدیث بسیار کس است

تذکیر مذکّران بی حاصل را

در خانه اگر کس است یک حرف بس است

مولانا

مر وصل ترا هزار صاحب هوس است

تا خود به وصال تو که را دسترس است

آن کس که بیافت راحتی یافت تمام

وانکس که نیافت رنج نایافت بس است

همام تبریزی

لب بر لب من نهاد این لطف بس است

می‌گفت که با کشته خویشم هوس است

جان زندگی‌ای یافت ز بوی نفسش

معلومم شد که زندگانی نفس است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه