گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خیام

این عقل که در ره سعادت پوید

روزی صد بار خود تو را می‌گوید

دریاب تو این یک دم وقتت که نه‌ای

آن تره که بدروند و دیگر روید

مهستی گنجوی

هرگه که دلم فرصت آن دم جوید

کز صد غک دل با تو یکی برگوید

نامحرم و ناجنس در آن دم گوئی

از چرخ ببارد از زمین بروید

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مهستی گنجوی
ادیب صابر

گر چه غم تو رخم به خون می شوید

عشق تو دراین دلم فزون می روید

آن است که عشق تو زبون می جوید

ورنه شکر تو تلخ چون می گوید

عطار

برخیز که ابر خاک را میشوید

تا سبزه ز خاک تو برون میروید

ای خفته اگر سخن نمیگوئی تو

این خاک تو گوئی که سخن میگوید

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه