اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الثانی عشر: فی الوصیة و الاسف علی مافات و ذکر الفناء و البقاء و ذکر مرتبته و وصف حالته رضی الله عنه
»
شمارهٔ ۴۹
گر جور کنی از تو فغان نتوان کرد
ور لطف کنی تکیه بر آن نتوان کرد
در حوصلهٔ قلم نگنجد رازم
آتش به میان نی نهان نتوان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر بیان میکند که اگر تو ظلم کنی، کسی نمیتواند فریاد بزند و اگر هم لطف کنی، نمیتوان بر آن تکیه کرد. همچنین او میگوید که رازهایش در قلم نمیگنجد و نمیتواند آتش درونش را پنهان کند. به طور کلی، شاعر از احساسات عمیق و ناتوانی از بیان کامل آنها صحبت میکند.
هوش مصنوعی: اگر تو بر ما ظلم و ستم کنی، کسی نمیتواند فریاد بزند و شکایت کند، اما اگر لطف و محبت کنی، نمیتوان به آن تکیه کرد و فقط باید به آن امید بست.
هوش مصنوعی: راز من به حدی بزرگ و عمیق است که فراتر از توانایی قلم برای بیان آن است، و نمیتوانم این آتش درونی را در نهان نگهدارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم جانی به ترک جان نتوان کرد
گفتا جانرا چو تن نشان نتوان کرد
گفتم که تو بحر کرمی گفت خموش
در است چو سنگ رایگان نتوان کرد
جانست شراب ترک جان نتوان کرد
زو گر چه گرانست کران نتوان کرد
هر رنج که از شراب ظاهر گردد
الا به شراب دفع آن نتوان کرد
فریاد که سوز دل عیان نتوان کرد
با کس سخن از داغ نهان نتوان کرد
اینها که من از جفای هجران دیدم
یک شمه به صد سال بیان نتوان کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.