گنجور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

گفتم جانی به ترک جان نتوان کرد

گفتا جانرا چو تن نشان نتوان کرد

گفتم که تو بحر کرمی گفت خموش

در است چو سنگ رایگان نتوان کرد

حکیم نزاری

جانست شراب ترک جان نتوان کرد

زو گر چه گرانست کران نتوان کرد

هر رنج که از شراب ظاهر گردد

الا به شراب دفع آن نتوان کرد

وحشی بافقی

فریاد که سوز دل عیان نتوان کرد

با کس سخن از داغ نهان نتوان کرد

اینها که من از جفای هجران دیدم

یک شمه به صد سال بیان نتوان کرد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه