گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوسعید ابوالخیر

آن روز که بنده آوریدی به وجود

می دانستی که بنده چون خواهد بود

یا رب تو گناه بنده بر بنده مگیر

کین بنده همین کند که تقدیر تو بود

سوزنی سمرقندی

چون فاختگان طوق برآوردی زود

طوقی که هزار بار ز اول بربود

رویت علم حسن بعالم بنمود

خوش بوده ای و خوشی و خوش خواهی بود

عین‌القضات همدانی

چون قبله بجز جمال محبوب نبود

عشق آمد و محو کرد هر قبله که بود

عطار

چون در ره این کار مرا دید فزود

آمد غم کار و دیدهٔ دید ربود

چشم دل دوربین درین بحر محیط

چندان که فرو دید، فرا دید نبود

اوحدالدین کرمانی

قیصر که زمین به پای حشمت فرسود

قصرش به بلندی زفلک برتر بود

ای کیخسرو که جاش داری بنگر

کو قصر کجا قیصر گویی که نبود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه