گنجور

 
 
 
سوزنی سمرقندی

چون فاختگان طوق برآوردی زود

طوقی که هزار بار ز اول بربود

رویت علم حسن بعالم بنمود

خوش بوده ای و خوشی و خوش خواهی بود

عین‌القضات همدانی

چون قبله بجز جمال محبوب نبود

عشق آمد و محو کرد هر قبله که بود

عطار

چون در ره این کار مرا دید فزود

آمد غم کار و دیدهٔ دید ربود

چشم دل دوربین درین بحر محیط

چندان که فرو دید، فرا دید نبود

مولانا

دوش آن بت من همچو مه گردون بود

نی نی که به حسن از آفتاب افزون بود

از دایرهٔ خیال ما بیرون بود

دانم که نکو بود ندانم چه بود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه