اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة
»
شمارهٔ ۱۶۱ - الرّضا و التّسلیم
گر واقفی ای مرد به هر اسراری
چندین چه خوری بیهده را تیماری
چون می نرود به اختیارت کاری
خوش باش درین زمان که هستی باری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به مردان اشاره میکند که اگر از اسرار حیات آگاهند، چرا به کارهای بیهوده خود ادامه میدهند؟ او میگوید اگر کارها به اختیار تو نیست، پس در این لحظهای که هستی، شاد باش و از زندگی لذت ببر.
هوش مصنوعی: اگر از اسرار زندگی باخبری، چرا بیهوده خود را مشغول میکنی؟
هوش مصنوعی: زمانی را که در اختیار داری، غنیمت بشمار و از آن لذت ببر؛ چرا که وقتی به خواستهات نمیرسی، باید سعی کنی که خوشبختیات را در همین لحظه پیدا کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ذات تو در صفات اعیان ساری
اوصاف تو در صفاتشان متواری
وصف تو چو ذات مطلقست اما نیست
در ضمن مظاهر از تقید عاری
من پندارم که هستم اندر کاریی
ای بر سر پنداشت چو من بسیاری
اکنون که نماند با توام بازاریی
در دیده پنداشت زدم مسماری
از شست ، شها ، چو ناوکی بگذاری
در تیره شب از دیده سبل برداری
بر کرۀ شبدیز چو ران بفشاری
کیمخت زمین بماه نو بنگاری
ما را صنما بدی همی پیش آری
وز ما تو چرا امید نیکی داری
رو رو جانا غلط همی پنداری
گندم نتوان درود چون جو کاری
عشق آتشی افروخت که از بسیاری
در دوزخم افکند همی پنداری
دل سوخته بودی به هزاران زاری
گر آب دو چشم من نکردی یاری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.