تاج زر گر بودش فتنه ی از بهر خود است
فتنه این است که در زیر کلاه نمد است
معنی تجربه بشناس و ره تجربه گیر
تا بدانی که تو را ظلم عدالت مدد است
در میانی خزف و گوهرم اندیشه به جاست
من که دی هر که نکو یافتم امروز بد است
گر شود جام بدل شخص مبدل نشود
هر کجا یا صنم آمد به زبان یا صمد است
حسد تهمت آزادی سروم بگداخت
این مرادی است که بر تهمت او هم حسد است
رقم هندسه عرفی منه اشعار مرا
هر جه زین باغ بروید گل سر سبد است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به مضامینی چون فتنه، تجربه و حقیقت اشاره میکند. او میگوید که فتنه برای خود فرد است و در زیر ظاهری ساده مانند کلاه نمدی نهفته است. به اهمیت تجربه و کسب شناخت از خود اشاره کرده و میگوید که از طریق تلخیها و بیعدالتیها کمک میگیرد. همچنین به تضاد بین خوب و بد در زندگی اشاره میکند و میگوید که تغییر ظاهری هرگز تغییر در ذات را به دنبال ندارد. حسد و تهمت را نیز مورد انتقاد قرار داده و در نهایت بر زیبایی و شکوفایی هنر و شعر تأکید میکند.
هوش مصنوعی: اگر تاج زر هم باشد، فتنهای از خودش ایجاد میکند. حقیقت این است که این فتنه زیر کلاه نمدی نهفته است.
هوش مصنوعی: به تجربه اهمیت بده و از آن راه را یاد بگیر تا بفهمی که حتی در سختیها و نازایدیها، عدالت به تو کمک میکند.
هوش مصنوعی: من در بین چیزهای بیارزش و باارزش هستم و فکر میکنم که امروز با وجود جستوجوهایم، کسی را که دیروز خوب به نظر میرسید، امروز او را بد میبینم.
هوش مصنوعی: اگر ظرفی تغییر کند، ماهیت آن تغییر نمیکند. هر کجا که اشارهای به محبوب (صنم) یا یکتایی (صمد) شود، در واقع همان مفاهیم مطرح هستند.
هوش مصنوعی: حسد و تهمت باعث میشود که آزادی فردی زیر سوال برود و این خود نشانهای است از اینکه آن فرد نیز به حسد دیگری نسبت به خود دچار است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و خاص بودن اشعار خود اشاره میکند. او میگوید که اگرچه ممکن است در دنیای عرفی و معمولی معیارهایی برای زیبایی و هنر وجود داشته باشد، اما شعرهای او همچون گلی خاص و برجسته از میان گلهای دیگر در یک باغ هستند که در هر مکانی که رشد کنند، همواره به چشم میآیند و مورد توجه قرار میگیرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملکا تنت ز جان آمده جانت از خرد است
اورمزدی تو و فرخنده سپندارمذست
شادمان بنشین و ز دست دلفروز بتان
باده بستان که جهان با دل خصمانت بداست
وعده عمر تو از یزدان صدبار ده است
[...]
تا در آغوش گلستان من آن سرو قد است
نرگس خلد برین باغ مرا چشم بد است
هیچ کس از دل من کلفت ایام نبرد
روزگاریست که آئینه من در نمد است
از چمن کام توان یافت در ایام بهار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.