مُردم و دارد جمال او دلم روشن هنوز
نور می بارد ز نخل وادی ایمن هنوز
بوی پیراهن دماغ پیر کنعان می گزد
ور نه باد مصر دارد بوی پیراهن هنوز
بس که دوش از دود دل کاشانه را پر کرده ام
خاک گشت و روشنایی نیست در گلخن هنوز
بعد مردن بین که از صبح ازل معشوق و عشق
رو به هم تازند، نی دست است و نی دامن هنوز
در بهاران می وزد باد نشاط و دهر را
یک گلی زین باغ نشکفته است در گلشن هنوز
حرف مسندگاه جم، عرفی، میاور بر زبان
با چنان مستی که می داند ره گلخن هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیبایی و جلوههای عشق میپردازد. او از نور و روشنایی که از «نخل وادی ایمن» emanates سخن میگوید و بوی خوش پیراهن یوسف را که هنوز در باد مصر حس میشود، یادآور میشود. شاعر از غم و اندوهی که در دل دارد خبر میدهد و به نبود روشنایی در زندگیاش اشاره میکند. همچنین، او به این نکته اشاره میکند که عشق و معشوق همیشه در پی هم هستند و حتی در بهار نیز، هنوز نشانههایی از عشق در دلش باقی مانده است. در نهایت، به یادآوری کتب قدیمی و حکایتهای عرفانی میپردازد و بر این نکته تأکید میکند که با وجود مستی ناشی از عشق، هنوز راهی به روشنایی و گلخن دارد.
هوش مصنوعی: من از دنیا رفتهام، اما زیبایی معشوقم همچنان دل من را نورانی میکند. هنوز هم نور از نخلستان وادی ایمن به من میتابد.
هوش مصنوعی: بوی پیراهن یوسف میتواند در دل انسان تغییراتی ایجاد کند، اما اگر این بو وجود نداشت، باد مصر هنوز هم عطر و یاد آن پیراهن را با خود دارد.
هوش مصنوعی: دیروز به قدری از غم و دود دل خود فضای خانه را پر کردهام که دیگر همه جا پر از خاک شده و هنوز هم هیچ نوری در مهتابی نیست.
هوش مصنوعی: بعد از مرگ، نگویید که از صبح ازل معشوق و عشق به هم نزدیک شدهاند، زیرا نه دستی وجود دارد و نه دامنی هنوز.
هوش مصنوعی: در بهار، نسیم شادمانی میوزد و زندگی را پر از نشاط میکند، اما هنوز یک گل از این باغ شکوفا نشده است و در باغ روشنایی آن را نمیبینیم.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که نباید درباره موضوعات خاص و عمیق با حالتی شگفتانگیز و نشئه صحبت کرد، چون هنوز درکی از جزئیات و راههای پیچیده آن موضوع وجود ندارد. در واقع، بهتر است با احتیاط و آگاهی به چنین مباحثی نزدیک شویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می دهد یادی ز چشمش نرگس پر فن هنوز
زان چراغ کشته دودی هست درروزن هنوز
گر چه خورشید عذارش روی در زردی نهاد
از شفق خون می کند دردیده روزن هنوز
عهد یوسف گر چه طی گردید، می یابد مشام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.