چه گرمی است که در سر شراب می سوزد
چه آتش است که در دیده خواب می سوزد
کسی که برق محبت در او زند آتش
ز تاب سایهٔ او آفتاب می سوزد
کنون که آتش می جمع شد به آتش حسن
مپوش چهره که ناگه نقاب می سوزد
مرا چه جرم که آتش فتد به زهد و صلاح
که این متاع ز برق شباب می سوزد
یکی است آتش و آب حیات در وقتی
که گرمی جگر تشنهٔ آب می سوزد
ز روی گرم وفا می جهد برقی
که در عنان صبوری شتاب می سوزد
خدای را بنشانید آتش عرفی
که توبه کرد و ز ذوق شراب می سوزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به وصف احساسات شدید و عشق اشاره میکند. او میگوید که عشق و محبت مانند آتش در دل و چشم انسان میسوزد و این احساسات خالص و عمیق باعث میشود که حتی نیکیها و زهد نیز تحت تأثیر قرار بگیرند. آتش عشق و زیبایی، انسان را مجذوب میکند و این آتش حتی میتواند به دلیل وفاداری و صبوری نیز شعلهور شود. در پایان، شاعر از خداوند میخواهد که آتش عشق را خاموش کند، زیرا این عشق و شوق به شراب عشق سبب توبه و دلباختگی او شده است.
هوش مصنوعی: چه حالت شوقانگیزی است که در وجود شراب احساس میشود، چه حرارت و اشتیاقی است که در چشممان برای خواب وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که عشق و محبت در وجودش شعلهور است، باعث میشود که دیگران به شدت تحت تأثیر او قرار بگیرند و حتی گرما و نور او آنقدر زیاد باشد که دیگران را بسوزاند.
هوش مصنوعی: حال که آتش عشق و زیبایی در دل شعلهور شده است، چهرهات را از زیبایی پنهان نکن، چون ممکن است ناگهان نقاب و پوشش تو بسوزد و تمام رازها و زیباییها آشکار شود.
هوش مصنوعی: چرا من باید مجازات شوم وقتی که آتش زهد و دیانت را میسوزاند؟ چرا که این نعمت از درخشش جوانی به سادگی آسیب میبیند.
هوش مصنوعی: آتش و آب هر دو برای زندگی ضروری هستند، اما در شرایط خاصی که عطش شدت میگیرد و انسان به شدت نیاز به آب دارد، این دو عنصر اهمیت بیشتری پیدا میکنند. زمانی که تشنگی عمیق میشود، آب میتواند جانبخش باشد و آتش نیز میتواند حالتی از فوران احساسات و نیازها را ایجاد کند.
هوش مصنوعی: از چهره دلنشین وفا، نوری میدرخشد که در کنترل صبر، با سرعتی آتشین میسوزد.
هوش مصنوعی: خدا را به آرامش بنشانید، زیرا عرفی توبه کرده و از خوشی شراب دچار سوختگی شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نفس به سینه ام از اضطراب می سوزد
چنان که تیر شهاب از شتاب می سوزد
ز قید عقل در اقلیم عشق فارغ باش
که سایه در قدم آفتاب می سوزد
طراوت تو کند سبز تخم سوخته را
[...]
دل رمیده به صد آب و تاب می سوزد
گهی ز صبر و گه از اضطراب می سوزد
به خوابم آمد و پنهان زد آتشی به دلم
چراغ بخت اسیران به خواب می سوزد
نهفته در بغل موج عکس روی تو را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.