آنجا که بخت بد به تقاضا غلو کند
کاری که یأس هم نکند، آرزو کند
بسا دانه های مهر فشاندیم و خاک شد
تا ریشه در زمین که فرو کند
طالب به کام می رسد ار سعی کامل است
بازش مدار اگر جست و جو کند
داروی عیسی به قدح داشتم ولی
مشفق نداشتم که مرا در گلو کند
غسل شهید عشق به آتش سزد نه آب
چون شعله را به آب کسی شست و شو کند
این بی غمی که با دل عرفی سرشته اند
پر صبر بایدش که به درد تو خو کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره سختیها و ناکامیهای زندگی و عشق صحبت میکند. در آن اشاره شده است که گاهی اوقات انسان آرزوهایی دارد که به دلیل بخت بد، به نتیجه نمیرسند. همچنین، تلاش و کوشش فرد لازم است تا به هدفش دست یابد. شاعر از داروی شفابخش سخن میگوید، اما در نبود محبت، آن دارو تاثیری ندارد. در نهایت، بیان میشود که عشقی عمیق و صادقانه باید با صبر و تحمل همراه باشد، چرا که درد و رنج جزئی از این مسیر هستند.
هوش مصنوعی: در جایی که شانس بد به نخواستنها و آرزوهای بزرگ دامن میزند، کارهایی صورت میگیرد که حتی ناامیدی هم از انجام آنها برنمیآید.
هوش مصنوعی: ما بسیاری از دانههای محبت را کاشتیم، اما سپس این دانهها در خاک گم شدند تا ریشههایشان در زمین قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به طور جدی و با تلاش زیاد به دنبال رسیدن به هدفش باشد، به نتایج دلخواهش خواهد رسید. اما نباید او را در این جستجو متوقف کرد و باید به او اجازه داد که ادامه دهد.
هوش مصنوعی: من دارویی شفا بخش مانند عیسی در دست داشتم، اما نیرویی یا کسی را نداشتم که مرا در راه درست هدایت کند و از خطرات دور کند.
هوش مصنوعی: باید بگوییم که شایسته است شهید عشق را با آتش پاک کنند نه با آب، چون هیچکس شعله را با آب نمیشوید.
هوش مصنوعی: این آرامش و بیخیالی که به دل عرفی تعلق دارد، به تحمل زیادی نیاز دارد تا بتواند به درد و رنج تو عادت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گلها شکفت و جلوه به صد رنگ و بو کند
هرکس طواف در چمن و طرف جو کند
آب روان به پیش گل و عکس گل در آب
ماند به شاهدی که در آئینه رو کند
ما را که از فراق خزان دید باغ عمر
[...]
چشمی که جز مطالعه روی او کند
آن به که بر جهان در منظر فرو کند
از زلفش آن دلی که زند دم، چگونه او
یاد آورد ز نافه و عنبر به بو کند
دولت در آن سر است که چوگان زلف یار
[...]
جاهل که لاف فضل زند کاش از نخست
آن نقد را ز کیسه خود جست و جو کند
خر کی زند ز مایده عیسوی نفس
گر زانکه سر به توبره خود فرو کند
تا کی کسی بزهد و لب خشک خو کند
خضر رهی کجاست که می در سبو کند
ای طالب بهشت، در میفروش گیر
کانجا دهند آنچه دلت آرزو کند
آنکس که بر پیاله ی ما پشت دست زد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.