گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصر بخارایی

گلها شکفت و جلوه به صد رنگ و بو کند

هرکس طواف در چمن و طرف جو کند

آب روان به پیش گل و عکس گل در آب

ماند به شاهدی که در آئینه رو کند

ما را که از فراق خزان دید باغ عمر

[...]

نسیمی

چشمی که جز مطالعه روی او کند

آن به که بر جهان در منظر فرو کند

از زلفش آن دلی که زند دم، چگونه او

یاد آورد ز نافه و عنبر به بو کند

دولت در آن سر است که چوگان زلف یار

[...]

بابافغانی

تا کی کسی بزهد و لب خشک خو کند

خضر رهی کجاست که می در سبو کند

ای طالب بهشت، در میفروش گیر

کانجا دهند آنچه دلت آرزو کند

آنکس که بر پیاله ی ما پشت دست زد

[...]

عرفی

آنجا که بخت بد به تقاضا غلو کند

کاری که یأس هم نکند، آرزو کند

بسا دانه های مهر فشاندیم و خاک شد

تا ریشه در زمین که فرو کند

طالب به کام می رسد ار سعی کامل است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه