آن طره چون علم به سر دوش می زند
نازک سبک عنان به کف هوش می زند
زنهار به هوش باش در این بزم آتشین
تا نغمه حلقه ای به در گوش می زند
من در نفس گدازی و این عشق بدگمان
قفلم هنوز بر لب خاموش می زند
ای خاک مست شو که ز غیرت امام شهر
سنگی به جامِ رِند قدح نوش می زند
در صیدگاه غمزهٔ او تا به روز حشر
امید در میانهٔ خون جوش می زند
عرفی به اهل هوش حرام است جام درد
عشق این صلا به مردم بیهوش می زند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت عشقی میپردازد که مانند طرهای روی سر، در انتظار توجه و عشق شخصی خاص است. شاعر هشدار میدهد که در این فضای پر از احساسات و جذابیتهای آتشین باید مراقب باشیم، زیرا عشق ممکن است ما را به سناریوهای پیچیده و خطرناک بکشاند. همچنین، شاعر از درد و غم عشق سخن میگوید و نشان میدهد که این احساسات عمیق، گاه به قفلی بر لب خاموشی تبدیل میشوند. در نهایت، اشاره به این دارد که عشق و شور و شوق در هر شرایطی میتواند خود را بروز دهد، حتی در میان درد و ناامیدی.
هوش مصنوعی: آن موهای زیبا که مانند علم بر دوش او است، با ناز و لطافت، به هوش و درک من اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: در این مهمانی پرشور و شوق، مراقب باش و حواست جمع باشد، زیرا ممکن است صدای خاصی از حلقه ای به گوش تو برسد.
هوش مصنوعی: من در حال سوختن از عشق هستم و این عشق که نسبت به آن بدگمانم هنوز نتوانسته قفل خاموشیام را باز کند.
هوش مصنوعی: ای خاک، به سرمستی بیا و مست شو، زیرا در حالتی که امام شهر غیرت و دلسوزی خود را نشان میدهد، سنگی به جام رند میزند و به این ترتیب میخواهد به ما بگوید که حتی در دنیای سخت و بیرحم، باید شاد زندگی کنیم و از لذتهای زندگی غافل نشویم.
هوش مصنوعی: در دنیای عشق و زیبایی او، حتی در سختترین شرایط و ناامیدیها، اشتیاق و امید به عشق هنوز زنده است و با وجود مشکلات، به زندگی و احساسات ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: عرفی میگوید: برای افراد باهوش، نوشیدن جام درد عشق ناپسند است، اما او این پیغام را به کسانی که در عشق غافل و بیخبرند، میرساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن گل چو شمع بر من مدهوش میزند
خونم ز شوق تیغ دگر جوش میزند
چون شمع هرکه سوخته شد دل نهد به نیش
خام است عاشقی که دم از نوش میزند
هم خود مگر ز لطف بفریاد من رسد
[...]
خط تو راه دین ودل وهوش می زند
ته جرعه ای است این که به سرجوش می زند
از خط سبز مستی حسن تو کم نشد
این می به شیشه رفت وهمان جوش می زند
بر آتش عذار تو دامان دیگرست
[...]
از نکهت تو باده ره هوش می زند
گل را حدیث روی تو بر گوش می زند
در آه و ناله مصلحت خویش دیده ایم
از پختگی ست گر می ما جوش می زند
مغرور صبر خویش مشو در جفای دوست
[...]
از روی لاله رنگ تو خون جوش می زند
بوی تو راه قافلهٔ هوش می زند
چون کاکلت، مدام نباشد سیاه مست
در صبح عارضت، می سرجوش می زند
هر گه که دل به یاد لبی جوش می زند
صد موج بوسه بر لب خاموش می زند
گردم به گرد مست شرابی که بی دریغ
خود را به زور غمزه در آغوش می زند
بر هم نمی زند مژه، چشم تحیرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.