گنجور

 
نوعی خبوشانی

بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم: الهی خنده ام را نالگی ده - سرشکم را جگر پر کالگی ده

بخش ۲ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات: خداوندا دلم افسردن آموخت - نظر دردیده از دل مردنم سوخت

بخش ۳ - نعت حضرت رسالت پناه محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم: محمد صیقل مرآت بینش - نظر پیمای چشم آفرینش

بخش ۴ - صفت شب و سبب آغاز این خجسته داستان: شبی رو از گلاب صبح شسته - چو رخ ز آئینه خورشید رسته

بخش ۵ - ادامه: ایا پروانه بلبل ترنم - جگر خون غنچه آتش تبسم

بخش ۶ - در مدح پادشاه جم جاه نصفت پناه اکبر شاه وصفت عدل او: زبان شوریده کلک شعله تحریر - چنین کرد از زبان شعله تقریر

بخش ۷ - آغاز داستان محبت نامه سوز و گداز: چنین زد نغمه‌پرداز حکایت - نمک با زخمه بر تار روایت

بخش ۸ - ادامه: چو بر مغز پدر این ماجرا ریخت - تو گفتی ابر رحمت بر گیاریخت

بخش ۹ - رفتن داماد به خانه عروس و در راه فرود آمدن دیوار بر سر او: چو صبح این لعبت خاور نشیمن - لوای شعله زد در دشت ایمن

بخش ۱۰ - خبر یافتن پادشاه و طلب نمودن دختر را و منع کردن و قبول نکردن او: چمن پیرای این آتش هوا باغ - نمک سود این چنین سازد گل داغ

بخش ۱۱ - طلب نمودن پادشاه دختر را و انعام نمودن آن: طلب کرد آن بت کافر لقب را - به کوثر بار داد آن تشنه لب را

بخش ۱۲ - دستوری پادشاهزاده ملازمان را از برای هیمه جمع نمودن: اطاعت پیشگان شاهزاده - به طاعت نقد جان بر کف نهاده

بخش ۱۳ - آمدن شاهزاده بر سر دختر و منع نمودن او را بار دیگر: چو نقش حال او شهزاده بر خواند - گلاب از گلبن مژگان بر افشاند

بخش ۱۴ - صفت بهار و شرح حال خویش در زندان و خاتمه: بهار آمد به استقبال نوروز - چو عید بلبل از دنبال نوروز

بخش ۱۵ - در تمثیل مناظره ماهی و سمندر با یکدیگر: به ماهی طعنه زد روزی سمندر - که تو ممنون ز آبی من ز آذر