گنجور

 
نورعلیشاه

ساقی ز چه روی سرگرانی

بگذار سبک ز سرگردانی

بین چهره زردم و درافکن

درجام شراب ارغوانی

نبود عجب ار ز باده یابند

پیران کهن ز نوجوانی

باری ز درت نمی شوم دور

صد بار گرم ز در برانی

شب تا بسحر در آستانت

هستم چو سگان پاسبانی

کو خضر که یابد از لب تو

سرچشمه آب زندگانی

دلشاد کسی که جز بر تو

ظاهر نکند غم نهانی

جز نور که مخلصت زدل شد

اخلاص همه بود زبانی

 
sunny dark_mode