گنجور

 
حکیم نزاری

ای روح من در قلب تو چون جان تو در جسم تن

این جا نداند هر کسی تا من تو ام یا خود تو من

نی نی غلط کردم توای فی الجمله بی تو من کی ام

آنجا که تو یک دل شوی با من نماند جان و تن

آن جا که از مایی ما با ما نماند ما و من

گو عقل خودبینی مکن گو جسم از جان بر شکن

چون بی جهت گردد جهت چون بی مکان باشد مکان

شاید که این جا گویمش در لامکان دارد وطن

هان هان نزاری بس که بس از حد ببردی دم مزن

در ذات واحد جز احد کس را بود حد سخن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

گلبن نوان اندر چمن عریان چو پیش بت شمن

نه یاسمین و نه سمن نه سوسن و نه نسترن

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
امیر معزی

ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من

تا یک زمان زاری‌ کنم بر رَبع ‌و اَطلال و دِمَن

رَبع از دلم پرخون‌ کنم خاک دمن‌ گلگون کنم

اطلال را جیحون ‌کنم از آب چشم خویشتن

از روی یار خرگهی ایوان همی بینم تهی

[...]

نصرالله منشی

از غرب سوی شرق زن بد خواه را بر فرق زن

بر فرق او چون برق زن مگذار ازو نام و نشان»

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نصرالله منشی
ظهیری سمرقندی

هایل هیونی تیز دو، اندک خور بسیار رو

از آهوان برده گرو در پویه و در تاختن

هامون گذاری کوه وش، دل بر تحمل کرده خوش

تا روز هر شب بارکش، هر روز تا شب خارکن

چون باد و چون آب روان در دشت و در وادی دوان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه