چه میخواهی پیاپی عهد بستن
چو عادت کردهای پیمان شکستن
به جان میبایدم پیوند با تو
گرم پیوندِ جان خواهی گسستن
اگر خواهی به حسرت سینه سفتن
ورم خواهی به کزلک دیده خستن
نه آن صیدم که با جانان بکوشم
توانم هرگز از قیدِ تو جستن
چه بودهست اتّصال از بدوِ فطرت
به مرگ از دوستی نتوان برستن
مرا از زندگانی در جهان چیست
زمانی با دلآرامی نشستن
ز گل گر خنده میخواهی نزاری
چو ابرت بر سرش باید گرستن
قدم چون در نهادی در پی دل
ز نام و ننگ باید دست شستن
اگر چون سنگ تن در جور دادن
وگر با نازنینان در ببستن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی رابطهی عاشقانه و پیچیدگیهای آن صحبت میکند. گوینده به فردی که مدام عهد میبندد و سپس پیمان میشکند، میگوید که اگر واقعاً میخواهد با او همراه باشد، باید به این پیوند وفادار بماند. او بیان میکند که از ابتدا این پیوند وجود داشته و در نهایت نمیتوان از دوستی و محبت دست برداشت. در ادامه به این نکته اشاره میشود که اگر کسی به طعنه و حسرت زندگی کند، به جای لذت از عشق، باید از درد و رنج رها شود. در نهایت، تاکید میشود که اگر کسی واقعاً عاشق است، باید تمامی قید و بندهای دنیا را رها کند و به عشق خالص بپردازد.
هوش مصنوعی: تو چرا مدام عهد و پیمان میبندی، در حالی که به شکستن آن عادت کردهای؟
هوش مصنوعی: من باید با تو به شدت پیوند بخورم، اما اگر بخواهی، میتوانی این پیوند را قطع کنی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که به درد و حسرت در دل خود بیفتی، باید مثل گلولهای بیرحم به سوی چشمانت بیفتی و آنها را خسته کنی.
هوش مصنوعی: من آن صید تو نیستم که بخواهم برای دسترسی به محبوبم تلاش کنم، هرگز نمیتوانم از بند تو رها شوم.
هوش مصنوعی: از زمانی که انسان خلق شده، ارتباط او با مرگ وجود داشته و از آنجا که دوستی نمیتواند به این ارتباط پایان دهد، نباید انتظار داشت که این ارتباط قطع شود.
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا برای من چه معنایی دارد، وقتی که فقط میتوانم زمانی را با آرامش در کنار دلبرم سپری کنم؟
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از گل خنده بگیری، باید مانند ابر بر سر آن ببارانی.
هوش مصنوعی: هرگاه قدم به راهی بگذاری، برای دل خود باید از نام و ننگ دست برداری.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی مانند سنگ به سختی بر مشکلات صبر کنی یا با عزیزان و دلباختگان در ارتباط و پیوند باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همیشه با خردمندان نشستن
سراسر پندشان را کار بستن
ازین سو زهره در گوهر گسستن
وز آن سو مه به مروارید بستن
ندارد و سود با ایشان نشستن
چنین بهتر کز ایشان باز رستن
نبایستی هم اول مهر بستن
چو در دل داشتی پیمان شکستن
به ناز وصل پروردن یکی را
خطا کردی به تیغ هجر خستن
دگربار از پری رویان جماش
[...]
چو نتوان رشتهٔ گردون گستن
بباید دل درو ناچار بستن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.