به غم بنشسته ام سر در گریبان
ز اندوه عزیزان و حبیبان
مزاج دوستان رفتم بدیدم
گرفتم نبض هر یک چون طبیبان
ملالت شان مرامی داشت گفتی
چو مهمانی به بُن گاه غریبان
به خود گفتم عجب نبود که نفرت
کنند از صحبت لنبان لبیبان
چو دیدم سرگران¬شان گفتم آری
ز بخت افتند چون من بی نصیبان
ندیدم خویش را جرم و گناهی
ندانستم به جز مکر رقیبان
تعالی الله زهی دوری که در وی
بدان نیک آید و غُمران نقیبان
اگر بهتان روا باشد در اسلام
چه انکارست بر صاحب صلیبان
نزاری هم چنین تکرار می کن
به غم بنشسته ام سر در گریبان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس غم و اندوهی که از فقدان عزیزان و دوستان دارد، اشاره میکند. او با مشاهده وضعیت دوستانش، متوجه میشود که همه در غم و اندوه مشترک هستند. شاعر در دلش به این نکته فکر میکند که علت دوری از دیگران و نفرت از صحبت با بعضی افراد، ناشی از بخت بد و ناتوانی در رسیدن به خوشبختی است. او همچنین اشاره میکند که در این وضعیت، هیچ گناهی بر عهده ندارد و تنها تحت تاثیر رفتار رقیبان قرار گرفته است. در نهایت، با اشاره به عدم صداقت و بیعدالتیها در دنیا، به غم و اندوه خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: دراینجا بیان میشود که شخص به خاطر غم و اندوه عزیزان و دوستانش، در حالتی ناراحت و غمگین نشسته و سرش را در گریبانش فرو برده است.
هوش مصنوعی: به سراغ دوستانم رفتم و حال آنها را بررسی کردم، مانند پزشکان که نبض بیمار را میگیرند.
هوش مصنوعی: ملالت او دلیلی داشت، گویا مانند مهمانی است که در کُنج خانهی آدمهای غریبه حضور دارد.
هوش مصنوعی: به خودم گفتم عجیب نیست که از صحبتهای افرادی با لبان زیبا و خوشصدا، نفرت داشته باشند.
هوش مصنوعی: وقتی که سرگردانی و بینصیب بودن آنها را دیدم، به خودم گفتم که بله، به سبب بخت بد و بینصیب بودن، مانند من به این وضع دچار شدهاند.
هوش مصنوعی: من خود را بیگناه میبینم و جز نیرنگ رقبایم هیچجرم و خطایی نمیشناسم.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ است و فاصلهای که در آن، نیکان و فرمانروایان خوب حضور دارند، بسیار ارزشمند و باعظمت است.
هوش مصنوعی: اگر اتهامی به کسی وارد باشد، در دین اسلام چه چیزی مانع از آن است که به کسانی که صلیب به دوش دارند، اعتراض کنیم؟
هوش مصنوعی: من هم مثل تو غمگین هستم و سرم را در گریبانم فرو بردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نکردی هیچ رحمت بر غریبان
چو بیماران نمانده بی طبیبان
چو داری خوی مردم چون لبیبان
دمی بنشین به بالین غریبان
خوشا و خرما وقت حبیبان
به بوی صبح و بانگ عندلیبان
خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست
که ساکن گردد آشوب رقیبان
دو تن در جامهای چون پسته در پوست
[...]
کشد تقدیر جان کم نصیبان
گنه بر مرگ و تهمت بر طبیبان
سحر چون غنچه بگشاید گریبان
بیا بشنو خروش عندلیبان
خروش بلبلان تیغ در چنگ
چنان کز منبر آواز خطیبان
برآید سرو خوش چون گل درآید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.