گنجور

 
حکیم نزاری

مهر من ای ماه روی مهربان

ای مَلَک بر بام حسنت سایه بان

گر گناهی کرده ام بگشای لب

تا چرا بربسته ای با من زبان

بیش ازین ابرو ترش بر من مدار

هم چرا این تلخ از آن شیرین دهان

رحم کن بر مردم چشمم ببخش

کز تو در خون است روزان و شبان

چون بود مشتاق بی روی حبیب

شوره ی گرم و برو ماهی تپان

من به جان معراج کردم گر رقیب

برگرفت از بام وصلت نردبان

حسن جانان می رباید دل ز ما

حسن و دل آن کشتی و این بادبان

سیب و شفتالو بسی چیدم ز باغ

بی خبر در خواب غفلت باغبان

خیمه بگشای از نزاری رخ مپوش

بس بود زلف سیاهت سایه بان

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

یخچه می‌بارید از ابر سیاه

چون ستاره بر زمین از آسمان

چون بگردد پای او از پای دار

آشکوخیده بماند همچنان

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
فرخی سیستانی

عید فرخ باد بر شاه جهان

جاودانه شادمان و کامران

نعمتش پیوسته و عمرش دراز

دولتش پاینده و بختش جوان

سال و مه لشکرکش و لشکر شکن

[...]

قطران تبریزی

ای مرا دیدار تو جان و جهان

بی تو هرگز نی جهان خواهم نه جان

ای جهان جان چه شادی باشدم

چون نباشی با من ای جان جهان

ای بسان حور و آئین پری

[...]

مسعود سعد سلمان

ای آفتاب حسن تو را آفتاب

سجده برد همچو من از آسمان

خردی تو و بزرگ تو را پایگاه

سال تو اندک و تو بسیار دان

چو آفتاب خردی در چشم خلق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
انوری

روی بخت خواجه خرم همچو گل

باد تا هر سال گل آرد جهان

بسته دولت عهد با دورانش باد

تا بود پیوسته با دوران زمان

باد حاجت خرمی را با دلش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه