ای مرا دیدار تو جان و جهان
بی تو هرگز نی جهان خواهم نه جان
ای جهان جان چه شادی باشدم
چون نباشی با من ای جان جهان
ای بسان حور و آئین پری
با که دیگر کردهای آیین بسان
نیک خو بودی شدی نانیکخو
مهربان بودی شدی نامهربان
من همانم در هوای تو ولیک
تو نئی اندر هوای من همان
دل به رشوت خواستی اندر ز من
جان همی اکنون بخواهی رایگان
من به تو زین به گمان بردم همی
ای دریغا کم غلط کردی گمان
دیده پیش تو زمین کردن چه سود
کز تو دورم چون زمین از آسمان
بی گناه از من چرا جستی گریز
بی خطا از من چرا کردی کران
من همی دانم که این از تو نبود
از چه بود از گفتگوی این و آن
بر دلت کردند کارم را به هنگ
تا دل پاک تو بر من شد گران
راست گفت آن داستان گوی بزرگ
برمبند از بهر عشق کس میان
ور میان عشق را بندی بکوش
تا سخن چین ره نیابد در میان
ای به رخ چون ارغوان عشق تو کرد
رنگ رخسار مرا چون زعفران
گر نیائی یکزمان از بد خوئی
سوی من بنگر به نیکی یک زمان
بر ره هر دشمنی بیره مرو
دوستان را بر میان ره ممان
قول حاسد مشنو و از من شنو
تا تو ایمن باشی و من شادمان
حاسد ارچه نیک پیوندد سخن
دل ندارد چون نئی همداستان
از دل من گر ندانی بنگری
چهره زرین و چشم خون فشان
گر مرا باشد ز دیدار تو سود
مر ترا ناید ز دیدارم زیان
بوستان از ابر اگر خرم شود
چشم من ابر است و رویت بوستان
چشم گریان مرا در پیش دار
تا بخندد بر رخانت گلستان
ای گل رنگین رخسار ترا
نابسوده هیچ دست باغبان
تا گل روی ترا دیدم شدم
همچو بلبل با خروش و با فغان
گشتم اندر فرقت تو شعر گوی
گشته بودم در وصالت شعر خوان
خون ز چشم من گشاید چون که من
در غزلهای تو بگشایم زبان
من چهام تا عشق را پنهان کنم
عشق هرگز کی توان کردن نهان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر عواطف عمیق و درد دل عاشقانه را بیان میکند. شاعر به شکایت از جدایی و دوری معشوق پرداخته و احساس میکند بدون او جان و جهانش بیمعناست. او به زیبایی معشوقش اشاره میکند و از تغییر رفتار او در طول زمان شکایت میکند. شاعر در عین حال میگوید که عشقش نسبت به معشوق همیشه پابرجاست و نمیتواند احساسش را پنهان کند. او بر این باور است که هر چه بگذرد، عشق واقعی هرگز نمیتواند پنهان بماند. در کل، این شعر ترکیبی از عشق، غم، و زیبایی است که در مفهوم جدایی و فراق بین عاشق و معشوق بیان شده است.
هوش مصنوعی: دیدار تو برای من همچون جان و جهان است و بدون تو نه به زندگیام ادامه میدهم و نه به جهانی که در آن هستم اهمیت میدهم.
هوش مصنوعی: ای دنیا، ای جان من! چه شادی میتوانم داشته باشم وقتی تو در کنارم نیستی، ای روح جهان.
هوش مصنوعی: ای تو مانند حوری و روح پری، با چه کسی دیگر خود را شبیه او کردهای؟
هوش مصنوعی: تو ابتدا انسان نیکنهاد و مهربانی بودی، اما با گذر زمان به فردی نیکنهاد تبدیل نشدی و صفات مهربانیات را از دست دادی.
هوش مصنوعی: من هنوز در آرزوی تو هستم، اما تو در آرزوی من نیستی.
هوش مصنوعی: اگر به من عشق ورزی و نسبت به من احساس خوبی داری، هم اکنون میتوانی جانم را بهراحتی و بدون هیچ هزینهای طلب کنی.
هوش مصنوعی: من به تو با این خیال نگاه کردم، افسوس که چقدر در این خیال دچار اشتباه بودم.
هوش مصنوعی: نگاه کردن به تو و زمین گذاشتن چشمها چه فایدهای دارد، زیرا زمانی که من از تو دور هستم، مانند زمین که از آسمان دور است، احساس تنهایی میکنم.
هوش مصنوعی: چرا از من که بیگناه بودم فرار کردی؟ چرا از من که هیچ خطایی نکردم دوری کردی؟
هوش مصنوعی: من میدانم که این حقیقت به تو مربوط نیست، پس از چه چیزی است؟ از مکالمات و بحثهای میان دیگران به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: بر دل تو کار کردند تا اینکه دل پاکت نسبت به من سنگین شد.
هوش مصنوعی: قصهگوی بزرگ به درستی گفته است که به خاطر عشق، نباید دلگیری ایجاد کرد و نباید عشق را به جدایی کشاند.
هوش مصنوعی: اگر در عشق مرزی قرار دهی، تلاش کن تا هیچ کس نتواند در این عشق دخالت کند و سخن چینی کند.
هوش مصنوعی: ای دوست، رنگ جمال تو به روشنی و زیبایی گل ارغوان است و عشق تو چهرهام را همچون زعفران درخشان کرده است.
هوش مصنوعی: اگر مدتی از بدی و بدرفتاری دور شوی و به من نگاهی خوب کنی، من هم یک موقع خوب به تو نگاه خواهم کرد.
هوش مصنوعی: در مسیر هر دشمنی قدم نگذار و دوستانت را در راه میانه نگذار.
هوش مصنوعی: به حرفهای حسودان گوش نکن و به سخنان من توجه کن تا تو در امان باشی و من نیز خوشحال باشم.
هوش مصنوعی: حسود اگرچه با کلمات زیبا و نیکو صحبت کند، در درون خود هیچ احساس خوبی ندارد و همعقیده با دیگران نیست.
هوش مصنوعی: اگر از دل من باخبر نباشی، فقط به چهره زیبا و چشمان گریانم نگاه کن.
هوش مصنوعی: اگر من از دیدار تو بهرهمند شوم، برای تو هیچ ضرری از دیدارم نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر باغ به خاطر باران شاداب و سرسبز شود، چشمان من همچون ابر هستند و صورت تو مانند باغی است سرشار از زیبایی.
هوش مصنوعی: چشمهای گریان من را در مقابل خودت نگهدار تا بر چهرهات مانند گلستان لبخند بزند.
هوش مصنوعی: ای گل زیبا و رنگارنگ، هیچ دستی از باغبان تو را نچیده و خراب نکرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که گل زیبای تو را دیدم، مانند بلبل شدم و از روی شوق و ناله شروع به آواز خواندن کردم.
هوش مصنوعی: در غیبت و جدایی تو، من به شعر سرایی پرداختم، ولی وقتی به وصالت رسیدم، شعرخوانی شدم.
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر اشعار تو پر از اشک میشود، چون وقتی به غزلهای تو میپردازم، احساساتم را باز میکنم.
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که بتوانم عشق را پنهان کنم؟ عشق هرگز نمیتواند پنهان بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یخچه میبارید از ابر سیاه
چون ستاره بر زمین از آسمان
چون بگردد پای او از پای دار
آشکوخیده بماند همچنان
عید فرخ باد بر شاه جهان
جاودانه شادمان و کامران
نعمتش پیوسته و عمرش دراز
دولتش پاینده و بختش جوان
سال و مه لشکرکش و لشکر شکن
[...]
ای آفتاب حسن تو را آفتاب
سجده برد همچو من از آسمان
خردی تو و بزرگ تو را پایگاه
سال تو اندک و تو بسیار دان
چو آفتاب خردی در چشم خلق
[...]
روی بخت خواجه خرم همچو گل
باد تا هر سال گل آرد جهان
بسته دولت عهد با دورانش باد
تا بود پیوسته با دوران زمان
باد حاجت خرمی را با دلش
[...]
خرمی رو در کشیدست از جهان
وز میان برداشت انصاف آسمان
عیش را لذت نماند چون برفت
خرمی از دست و انصاف از میان
نیست در شش گوشه عالم دلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.