دل گم کردهی خود را ز کجا میجویم
روز و شب در طلبش گرد جهان میپویم
مگر از آهِ دلِ سوخته یابم اثری
هر کجا میرسم از خاک هوا میبویم
تا مگر زو خبری یابم و بویی شنوم
غمِ دل با همه کس میروم و میگویم
خود سر از پیش نیارم ز خجالت برداشت
که ببرد آتشِ این حادثه آب از رویم
بر دلِ شیفته آخر چه ملامت که هنوز
به هوس میل نظر میرود از هر سویم
منم اکنون و نزاریِ به زاری زاری
که نه زورست و نه زر در کف و در بازویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از جستجوی دل گمشدهاش صحبت میکند. او روز و شب در تلاش است تا آن را پیدا کند و در این راه به هر گوشهای سرک میکشد. او با آهی دلسوز سعی میکند نشانی پیدا کند و در هر جا بویی جستجو میکند. همچنین، از خجالت و ناراحتیاش در میان دیگران سخن میگوید و از شعلههای عشق و حسرتش مینالد. در نهایت، او به حال زار و ناتوانی خود اعتراف میکند و به این نکته میرسد که نه قدرتی دارد و نه ثروتی، بلکه تنها در بند عشق و احساساتش گرفتار است.
هوش مصنوعی: من دل خود را که گم کردهام از کجا پیدا کنم؟ شب و روز در تلاش هستم و همه جا را برای یافتنش میگردم.
هوش مصنوعی: آیا نمیتوانم نشانی از دل سوختهام پیدا کنم؟ هر جا که میروم، بوی خاک را حس میکنم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که از او خبری به دست آورم و بویی از او بگیرم، غم دل را با هر کسی در میان میگذارم و دربارهاش صحبت میکنم.
هوش مصنوعی: از خجالت نمیتوانم خود را جلو بیاورم، زیرا این حادثه همچون آتشی است که آبرویم را میبرد.
هوش مصنوعی: دلِ عاشق چه گناهی دارد که هنوز به زیباییها و جذابیتها چشم دوخته است و از هر طرف به سوی آنها مینگرد؟
هوش مصنوعی: من هم اکنون در وضعیتی هستم که در غم و اندوه به سر میبرم، اما نه قدرتی دارم و نه دارایی در دست یا بازویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیش چوگان جفایت صنما چون گویم
قصّه ی درد خود و جور تو را چون گویم
چون طبیب از من بیچاره ملولست مدام
چاره درد دل خسته چرا می جویم
خبرت نیست نگارا ز غم هجرانت
[...]
بارها گفتهام و بار دگر میگویم
که من دلشده این ره نه به خود میپویم
در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند
آن چه استاد ازل گفت بگو میگویم
من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست
[...]
روزگاری است ز دل نقش خودی میشویم
راه چون سایه به پای دگران میپویم
چون قلم گوش بر آواز دل خوشسخنم
هرچه آید به زبانم نه ز خود میگویم
با دل خون شدهام در ته یک پیرهن است
[...]
گه ره دیر و گهی راه حرم میپویم
مقصدم دیر و حرم نیست تو را میجویم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.