آخر ای راحت جان جور تو تا چند برم
وز پی وصل تو خوناب جگر چند خورم
چند بر آتش هجران خودم خواهی سوخت
چاره ای کن که گذشت آب فراقت ز سرم
دست من گیر که در پای فراقم کشتی
به ازین بود به اشفاق تو جانا نظرم
در زبان همه مرد و زن شهر افتادم
تا شد از جرعه ی جام تو لب خشک ترم
گر چه هستم همه شب با تو برابر به خیال
روز روز از شرف وصل تو محروم ترم
پای ازین گل که فرو رفت نیاید بر سر
چشم ازان روی که دیدست نبندد دگرم
همه شب بر سر کوی تو زمین می بوسم
از رقیبان تو گر نیست مجال گذرم
در همه عالمم از کوی تو خوشتر جا نیست
جز بدان عالم ازین کوی نباشد سفرم
جان و دل معتکف کوی تواند ار بروم
این سفر نیست که یک هفته گر آیی به برم
گر ز چشمم بروی نقش تو از دل نرود
بل که منظور توی گر به جهان می نگرم
تو به کلی مکن از یاد نزاری فرموش
که مرا تا نفسی هست به فکر تو درم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و درد جدایی است. شاعر به معشوق خود میگوید که تحمل دوری او برایش سخت شده و از او میخواهد که به او کمک کند. او از سوختن بر اثر آتش جدایی و غم دوری صحبت میکند و بیان میکند که در فکر او همواره در آرزوی وصال است. شاعر احساس میکند که هیچ کجای دنیا به اندازهٔ کوی معشوق برایش خوشایند نیست و دلش نمیخواهد معشوق را فراموش کند. او به نوعی روایتگر کشمکش درونی خود است که بین عشق و جدایی قرار دارد.
هوش مصنوعی: ای راحت جان من، تا کی باید این همه سختی و تحمل کنم؟ تا کی باید به خاطر رسیدن به تو عذاب بکشم و رنج دل را بر خود هموار کنم؟
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری تو چندین بار بر آتش این جدایی میسوزم. راهی پیدا کن، زیرا زمان زیادی از دوریات گذشته و نمیتوانم بیشتر تحمل کنم.
هوش مصنوعی: دست مرا بگیر، زیرا در دست ظلمت جدایی، دیگر از این وضعیت طاقتفرسا، نجاتی نیست. ای محبوب، تنها به چشم تو امید دارم.
هوش مصنوعی: در محافل و گفتگوهای مردم شهر، نام من به زبانها افتاده است و این به خاطر آن است که از یک جرعه از نوشیدنی تو، حس دلتنگی و تشنگی بیشتری را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: با اینکه شبها همیشه در کنار تو هستم و به تو فکر میکنم، اما در طول روز از لذت وصالت بیشتر محرومم.
هوش مصنوعی: اگر پایم به این گل برود، دیگر نمیتوانم آن را بر سر چشم بگذارم. از آن چهرهای که دیدهام، دیگر نمیتوانم چشم بپوشم.
هوش مصنوعی: هر شب در کنار کوی تو زانو میزنم و زمین را بوسه میزنم، حتی اگر بقیه رقیبان تو اجازه ندهند که از کنار تو بگذرم.
هوش مصنوعی: در تمام دنیا، هیچ مکانی برایم دلپذیرتر از کوی تو نیست و جز در این مکان، سفر من به هیچ جا معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: اگرچه میخواهم به زیارت آنجا بروم، اما آیا میتوانم جان و دل خود را در کوی آن محبوب جاودانه نگهدارم؟ این سفر نیست که اگر یک هفته هم بیایی، میتوانی به آغوش من برگردی.
هوش مصنوعی: اگر چشمانم از تو دور شود، اما محبت و یاد تو هرگز از دل نمیرود. حتی وقتی به جهان نگاه میکنم، همواره تو را در ذهن دارم و تو را میبینم.
هوش مصنوعی: فراموش نکن که همیشه در فکر تو هستم و هرگز تو را از یاد نخواهم برد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شهی کز همه شاهان چو همی در نگرم
خدمت تست گرامی تر و شایسته ترم
تا همی زنده بوم خدمت تو خواهم کرد
از ره راست گذشتم گر ازین در گذرم
دل من شیفته بر سایه، و جاه و خطرست
[...]
من بیچاره مگر بر رخ آن مه نگرم
که چو در وی نگرم جامه بتن در بدرم
بزبان با سخن او سخن مه نبرم
بر لب او که همی گوید شهد و شکرم
تو دهی بوسه و من خامش بوسه شمرم
[...]
میروم از غم عشق تو چنان بیخبرم
که ندانم به کجا یا به چه اندیشه درم
همچو روی تو همه کار من آراسته بود
وه، که چون موی تو اکنون همه زیر و زبرم
تیغ هجران تو گر زخم چنین خواهد زد
[...]
ای بزرگی که چو من راه مدیحت سپرم
همه بر شارع اقبال بود رهگذرم
مهر و کین تو نهد قاعدۀ کون و فساد
کرد صدباره ازین منهی فکرت خبرم
چون نهد روی بدین گنبد پیروزه نمای
[...]
عمری است که در راه تو پای است سرم
خاک قدمت بدیدگان میسپرم
زان روی کنون آینه روی توم
از دیده تو بروی تو مینگرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.