گنجور

 
حکیم نزاری

عشق است فراخ و سینه‌ای تنگ

راهی ست دراز و مرکبی لنگ

یک خاطر و صدهزار غصّه

یک منزل و صدهزار فرسنگ

بی یادِ تو کعبه‌ها خرابات

بی نامِ تو نام‌ها همه ننگ

جامی به هزار بیم در پیش

شاخی به هزار حیله در چنگ

سجّاده فتاده در بُنِ خم

قرّابه شکسته بر سرِ سنگ

درباخته نردِ دین و دنیا

چون کم زدگان نشسته دل تنگ

از عشق منال ای نزاری

رو صلح گزین و بگذر از جنگ

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

ای عشق تو با وجود هم تنگ

در راه تو کفر و دین به یک رنگ

بی روی تو کعبه‌ها خرابات

بی نام تو نامها همه ننگ

در عشق تو هر که نیست قلاش

[...]

سعدالدین وراوینی

چون کار بنام آید و ننگ

بر آتش چون کباب و بر تیغ چوزنگ

عراقی

تنگ آمدم از وجود خود، تنگ

ای مرگ، به سوی من کن آهنگ

بازم خر ازین غم فراوان

فریاد رسم ازین دل تنگ

تا چند آخر امید یابیم؟

[...]

مولانا

برخیز ز خواب و ساز کن چنگ

کان فتنه مه عذار گلرنگ

نی خواب گذاشت خواجه نی صبر

نی نام گذاشت خواجه نی ننگ

بدرید خرد هزار خرقه

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه