آمد بر من نگار من دوش
افکنده دو زلف شست بر دوش
با من به عتاب و ناز می گفت
ای کرده وفا و عهد فرموش
گویی ز کجایی و چرایی
با مدعیان ما هم آغوش؟
من میخورم از تو زهر غصه
تو می به خلاف من کنی نوش
تقصیر نمیکنی چو مردان
در نقض وفا و عهد میکوش
شرمت نبود ز من زهی چشم؟
دردت نکند سخن زهی گوش؟
گفتم سخنان تلخ گفتن
حیف است از آن لب شکر نوش
دستانِ چنین مبند بر من
بهتانِ چنین مگوی، خاموش!
دشمن چو خلاف دوستان است
بر ما سخن رقیب منیوش
ور نیز ز ما خیانتی رفت
دامان عنایتی بر آن پوش
از خواب در آمدم چو مستی
مستی و چه مست رفته از هوش
دل گفت به من که ای نزاری
اسرار نگاه دار و مخروش
در خواب خیالهای مشکل
بینند مولِّهانِ مدهوش
نقدی ست گرانبها که دیدی
ارزان ارزان به هیچ مفروش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف دیداری با محبوبش میپردازد که در آن محبوب با ناز و عتاب درباره خیانت به عهد و وفا صحبت میکند. او از درد و غصهاش در پی معشوق میگوید و احساس میکند که محبوب به او زهر غصه میدهد، در حالی که خود از محبوب شراب مینوشد. شاعر از محبوب میخواهد که به او نسبت به وفا و عهد خود بیرحم نباشد و از او به خاطر سخنان تلخ عذرخواهی میکند، زیرا لب محبوب شیرین است و نتواند چنین حرفهایی را بزند. او به مخاطب یادآوری میکند که در میان دوستان، دشمنی نباید وجود داشته باشد و اگر خیانتی هم صورت گرفته، باید با محبت و عنایت پاسخ داده شود. در پایان، شاعر به خود تذکر میدهد که رازها را نگه دارد و درباره خیالهای مشکل بیدار نشود، زیرا برخی واقعیتها ارزش زیادی دارند و نباید به راحتی فراموش شوند.
هوش مصنوعی: دوش نگار من با دو زلف زیبا و آراسته خود، بر من ظاهر شد و جاذبهای خاص داشت.
هوش مصنوعی: دست از سر من بردار و با ناز و زبان شیرین بگو که ای کسی که وفا و عهد را فراموش کردهای!
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو از کجا و به چه دلیل آمدهای، در حالی که ما در کنار کسانی هستیم که ادعای زیادی دارند؟
هوش مصنوعی: من از غصه تو مینوشم و در عوض تو به من زهر میدهی.
هوش مصنوعی: اشکالی ندارد که مانند مردان، در شکستن وعده و قولها تلاش کنی.
هوش مصنوعی: آیا از من شرم نمیکنی ای چشم؟ آیا حرفی که میزنی بر گوشت گران نمیآید؟
هوش مصنوعی: گفتم که حرفهای تلخ زدن از آن لبهای شیرین کار خوبی نیست.
هوش مصنوعی: دستت را بر من نگذار و این حرفهای بیپایه را نزن، ساکت باش!
هوش مصنوعی: در زمانی که دشمن با دوستان نسبت به ما مخالف است، به سخنان رقیب توجه نکن.
هوش مصنوعی: هرچند که ممکن است خُلفی از ما سر زده باشد، اما لطف و مرحمت آن را میپوشاند و بیتوجهی به آن میکند.
هوش مصنوعی: از خواب بیدار شدم و احساسی شبیه به مستی دارم، گویی که در حالت مستی، تمام حواسم را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: دل به من گفت که ای نزار، رازها را حفظ کن و فاش نکن.
هوش مصنوعی: در خواب، آنهایی که تحت تأثیر قرار گرفتهاند، رؤیاهای پیچیده و دشواری را میبینند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی بسیار ارزشمند و قیمتی به نظر میرسد، اما در واقع به راحتی و به شکل ناچیز عرضه میشود و ارزش واقعی آن نادیده گرفته میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن زلف نگر بر آن بر و دوش
وان خط سیه بر آن بناگوش
هر دو شده پیش ماه و خورشید
مانندهٔ حاجبان سیهپوش
بیگرمی و بیفروغ آتش
[...]
در عشق تو ای نگار خاموش
بفزود مرا غمان و شد هوش
من عشق ترا به جان خریدم
تو مهر مرا به یاوه مفروش
هرگز نشود غمت ز یادم
[...]
آن خط دمیده بر بناگوش
ماه است ز شب شده زره پوش
درد دل عاشقان بی صبر
رنج تن بی دلان مدهوش
ای روز به روز فتنه باتو
[...]
کیوان علم سیاه بر دوش
در بندگی تو حلقه در گوش
ترسا بچهٔ شکر لبم دوش
صد حلقهٔ زلف در بناگوش
صد پیر قوی به حلقه میداشت
زان حلقهٔ زلف حلقه در گوش
آمد بر ِمن شراب در دست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.