ز دست مدعیان یک زمانکی شبِ دوش
شرابکی دو سه در خدمتت نکردم نوش
به روزگار شبی دیگر اتفاق افتد
که پای بوس تو حاصل کنیم و دست آغوش
بر آتش جگرم ریز یک دم آب وصال
کز اندرون وجودم به سر برآمد جوش
قبا مکن چو گریبان غنچه پرده ی من
که همچو بلبل مستم در آوری به خروش
غم تو هرچه درآیم که با تو برگویم
شکیب می نهد انگشت بر لبم که خموش
چه باک اگر ز پسم مدعی جفا گوید
منت به پیش برم چون غلام حلقه به گوش
بیا که عمر گرامی برفت یار عزیز
مکن سعادت امشب مده ز دست چو دوش
بیار باده صافی که با تو در رمضان
فرو برد به صفا صوفی مرقع پوش
نخست خود بخور آن گه به دوست کامی پر
بده به دست نزاری و بر فلک زن دوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و دردهایی میپردازد که شاعر از محبت و فراق حس میکند. او به معشوق خود میگوید که در گذشته به او خدمت نکرده، اما در آینده آرزو دارد که به پایش بیفتد و در آغوشش باشد. شاعر از آتش عشق و اشتیاق سوزان خود صحبت میکند و با تشبیه خود به بلبل، به نشانهای از شوق و ناگفتههایی که در دل دارد اشاره میکند. همچنین از غم عشق میگوید که او را مجبور به سکوت کرده و انتظاراتی که از معشوق دارد را بیان میکند. در نهایت، از معشوق میخواهد که از لحظات باارزش عمر استفاده کنند و شادمانیها را با نوشیدنی لذتبخش تقسیم کنند.
هوش مصنوعی: مدتی در دست مدعیان بودم و نتوانستم در شب گذشته شرابی را که به یاد تو بود، بنوشم.
هوش مصنوعی: روزی فرا خواهد رسید که ما بتوانیم به پابت بوسه بزنیم و در آغوشات بگیریم.
هوش مصنوعی: به من یک لحظه آب وصال بده تا آتش درون قلبم خاموش شود، چرا که از اعماق وجودم شور و هیجان زندهای به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: پیش از این که دل مرا به حالتی ببرستی، مانند غنچهای که در آغوش توست، بدان که من در پی عشق و سرخی وجودم، به اندازهی بلبل در تلاطم و هیجان هستم.
هوش مصنوعی: هر بار که میخواهم درباره غم تو صحبت کنم، صبر و سکوت مانع میشود و انگار چیزی میگوید که باید ساکت بمانم.
هوش مصنوعی: چه مهم است اگر کسی از پشت سر به من نیش و طعنه بزند، من با افتخار پیش میروم و مانند غلامی که حلقه به گوش دارد، از سر ارادت و وفاداری خودم را وقف میکنم.
هوش مصنوعی: بیا که عمر گرانبهاء ما به پایان نزدیک شده است. به عزیز دل خود این لحظههای خوش را از دست نده و همانطور که شب گذشته، از این شب هم بهره ببر.
هوش مصنوعی: برایم بادهای صاف و زلال بیاور، تا در ماه رمضان با تو، صفای درون صوفی را کشف کنم.
هوش مصنوعی: ابتدا خودت از آنچه داری بهرهمند شو، سپس موفقیت و خوشیها را به دوست خود هدیه بده. نه از روی ناتوانی و ناچاری، بلکه با قدرت و اعتماد به نفس، بر بلندیها برافراز.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وزیر شاه بدیدار پهلوان برغوش
گرفت و داد بپیمان دوستی دل و هوش
بموسم گل و بلبل زجام و بلبله کرد
شراب گلگون از دست گلعذاران نوش
همه سعادت دستور شاه سعدالملک
[...]
به گوش هوش شنیدم که بر زبان سروش
به من ندای فقروا الی الله آمد دوش
که ای به چاه طبیعت چنان درافتاده
که تخت یوسف جان کرده ای چنین فرموش
چرا چنین به خیالات گشته ای مشغول
[...]
دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش
شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش
درخت غنچه کند، غنچه پیرهن بدرد
به وقت صبح چو مرغان برآورند خروش
شود چو روی فلک پرستاره روی زمین
[...]
چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش
چو مست چشم تو گردم مرا که دارد گوش
منم غلام تو ور زانک از من آزادی
مرا بکوزه کشان شرابخانه فروش
ببوی آنک زخمخانه کوزه ئی یابم
[...]
چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به گوش
ز کس مترس و به بانگ بلند باده بنوش
سروش عاطفت از نو نوید رحمت داد
معاشران همه دادند بوسه بر سر و روش
به خواب شیخ حرم دید دوش مستی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.