گنجور

 
حکیم نزاری

ز دست مدعیان یک زمانکی شبِ دوش

شرابکی دو سه در خدمتت نکردم نوش

به روزگار شبی دیگر اتفاق افتد

که پای بوس تو حاصل کنیم و دست آغوش

بر آتش جگرم ریز یک دم آب وصال

کز اندرون وجودم به سر برآمد جوش

قبا مکن چو گریبان غنچه پرده ی من

که همچو بلبل مستم در آوری به خروش

غم تو هرچه درآیم که با تو برگویم

شکیب می نهد انگشت بر لبم که خموش

چه باک اگر ز پسم مدعی جفا گوید

منت به پیش برم چون غلام حلقه به گوش

بیا که عمر گرامی برفت یار عزیز

مکن سعادت امشب مده ز دست چو دوش

بیار باده صافی که با تو در رمضان

فرو برد به صفا صوفی مرقع پوش

نخست خود بخور آن گه به دوست کامی پر

بده به دست نزاری و بر فلک زن دوش

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سوزنی سمرقندی

وزیر شاه بدیدار پهلوان برغوش

گرفت و داد بپیمان دوستی دل و هوش

بموسم گل و بلبل زجام و بلبله کرد

شراب گلگون از دست گلعذاران نوش

همه سعادت دستور شاه سعدالملک

[...]

حکیم نزاری

به گوش هوش شنیدم که بر زبان سروش

به من ندای فقروا الی الله آمد دوش

که ای به چاه طبیعت چنان درافتاده

که تخت یوسف جان کرده ای چنین فرموش

چرا چنین به خیالات گشته ای مشغول

[...]

اوحدی

دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش

شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش

درخت غنچه کند، غنچه پیرهن بدرد

به وقت صبح چو مرغان برآورند خروش

شود چو روی فلک پرستاره روی زمین

[...]

خواجوی کرمانی

چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش

چو مست چشم تو گردم مرا که دارد گوش

منم غلام تو ور زانک از من آزادی

مرا بکوزه کشان شرابخانه فروش

ببوی آنک زخمخانه کوزه ئی یابم

[...]

کمال خجندی

چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به گوش

ز کس مترس و به بانگ بلند باده بنوش

سروش عاطفت از نو نوید رحمت داد

معاشران همه دادند بوسه بر سر و روش

به خواب شیخ حرم دید دوش مستی را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه