چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به گوش
ز کس مترس و به بانگ بلند باده بنوش
سروش عاطفت از نو نوید رحمت داد
معاشران همه دادند بوسه بر سر و روش
به خواب شیخ حرم دید دوش مستی را
نشسته بر در کعبه به خضر دوش به دوش
چو جم به جام قناعت کن و سکندر وار
به هرزه در طلب رزق نانهاده مکوش
به چشم بی هنران باده ساقیا عیب است
چو زاهدی گذرد عیب ما بیا و بپوش
از آن زمان که به خمخانه ها حدیث نو رفت
شراب و چنگ نمی ایستد ز جوش و خروش
کمال با به ساقی زمی مکن پرهیز
حریف قلب شناس است زاهدی مفروش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نکات مهمی درباره زندگی، لذت و معنویت اشاره میکند. او میگوید که از هیچکس نترس و با صدای بلند باده بنوش. رحمت و محبت خداوند به انسانها نوید داده شده و دوستان نیز نسبت به یکدیگر محبت نشان میدهند. شاعر به خواب شیخی اشاره میکند که در حرم کعبه مستی را دیده و توصیه میکند که مانند جم در قناعت و سکندر در جستجوی رزق، از تلاش بیهوده پرهیز کنند. او همچنین به زیبایی و عیبها در مورد شراب و هنر اشاره میکند و از زاهدان میخواهد که به عیبهای دیگران توجه نکنند. در نهایت، او تاکید میکند که باید از کمال و شادی دست نکشید و با دوستان خوشدل و صمیمی باشیم.
هوش مصنوعی: هر چه که رباب و عود برایت مینوازد را با دل و جان بشنوی و از هیچ کس نترسی. با صدای بلند باده بنوش و از زندگی لذت ببر.
هوش مصنوعی: صدای محبت تو دوباره نوید بخش رحمت شد، و دوستان همه بر پیشانی و چهرهات بوسه نهادند.
هوش مصنوعی: دیشب شیخ بیداری را در خواب دید که به حالت مستی، در کنار در کعبه نشسته بود و آنجا با خضر، پیامبر معروف، صحبت میکرد.
هوش مصنوعی: مثل جم، با قناعت زندگی کن و مثل سکندر، به دنبال درآمد و روزی بیکار نگرد.
هوش مصنوعی: چشم افرادی که هنری ندارند، نوشیدنی تو را عیب میبیند. وقتی زاهدی از کنار ما میگذرد، عیبهای ما را بپوشان و برای ما بپوش.
هوش مصنوعی: از زمانی که داستانها و روایتهای تازه به میخانهها راه پیدا کرده، شراب و موسیقی هیچگاه از حرکت و جنب و جوش بازنمیایستند.
هوش مصنوعی: به کمال و زیبایی دست نیاب، و از نوشیدن عیش و لذت پرهیز نکن، زیرا دوستان واقعی که دلها را میشناسند، زاهدان و بیدنیا نیستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وزیر شاه بدیدار پهلوان برغوش
گرفت و داد بپیمان دوستی دل و هوش
بموسم گل و بلبل زجام و بلبله کرد
شراب گلگون از دست گلعذاران نوش
همه سعادت دستور شاه سعدالملک
[...]
ز دست مدعیان یک زمانکی شبِ دوش
شرابکی دو سه در خدمتت نکردم نوش
به روزگار شبی دیگر اتفاق افتد
که پای بوس تو حاصل کنیم و دست آغوش
بر آتش جگرم ریز یک دم آب وصال
[...]
دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش
شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش
درخت غنچه کند، غنچه پیرهن بدرد
به وقت صبح چو مرغان برآورند خروش
شود چو روی فلک پرستاره روی زمین
[...]
چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش
چو مست چشم تو گردم مرا که دارد گوش
منم غلام تو ور زانک از من آزادی
مرا بکوزه کشان شرابخانه فروش
ببوی آنک زخمخانه کوزه ئی یابم
[...]
زهی کشیده کمان ابروی تو تا بن گوش
دمیده سبزة خطت به گرد چشمه نوش
رخ تو شمع شبستان عشق و ما در تاب
لب تو چشمه آب حیات و ما در جوش
کنون که شمع جمالت چراغ حسن افروخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.