نه محرمی و نه یاری موافق و دم ساز
غم تو با که خورم با که برگشایم راز
بر آسمان به تضرع گرفتهام همهشب
گهی دو دیده امید و گه دو دست نیاز
دماغ خشک و زبان الکن و قدم مجروح
شبِ دراز و حدیثِ دراز و راهِ دراز
ز بس گره گره و بند بند بر نفسم
ز اندرون به دهن بر نمیبرد آواز
اگر ز واقعهٔ خود نفس زنم بر من
به کفر و زندقه فتوی دهند اهل مجاز
ز چارسوی طبیعت گذر نیابد خام
مگر چو سوختگانش دهند خط جواز
زمام من دگری میکشد نمیدانی
که من به خود نروم در چنین نشیب و فراز
به پای عقل مرو در ولایت عشّاق
مقام شبپره را جای آفتاب مساز
به چکسه پرده به چشمش از آن فروبندند
که طاقت نظر پادشه ندارد باز
نزاریا بنشین بر بساط عشق دلت
به یک ندب همه هستی و نیستی در باز
گرت به بارگه عشق بار مییابد
همین و بس همه در باز تا شود در باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تنهایی و غم عشق خود سخن میگوید. او در جستجوی یاری و همدمی است که بتواند راز دلش را با او در میان بگذارد. شبها را با دعا و انتظار میگذراند و از مشکلات و رنجهایی که در قلبش وجود دارد، مینالد. او به شدت تحت فشارهای روحی و جسمی قرار دارد و احساس میکند در چنگال بندهای دست و پا گیر گرفتار شده است. شاعر به عشق و حالت خاص آن اشاره میکند و به دیگران هشدار میدهد که عشق را درک کنند و به دنیای احساسی پناه ببرند. در نهایت، او میگوید که ورود به دنیای عشق تنها با از خود گذشتن و رها کردن تمام قید و بندها ممکن است.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از بیکسی و تنهایی خود شکایت میکند و حسرت میخورد که نه دوستی دارد که با او در درد و غمش شریک شود و نه همدمی که بتواند رازهای دل خود را به او بگوید. به نوعی، او به دنبال همدلی در غمهایش است، ولی کسی را در کنار خود نمیبیند.
هوش مصنوعی: من تمام شب بر آسمان دعا کردهام، گاهی با دوتا چشم پر از امید و گاهی با دوتا دست پر از درخواست و نیاز.
هوش مصنوعی: دمدمی مزاج و بیانصافی، زبانی که نمیتواند به خوبی صحبت کند، پاهایی آسیبدیده، شب طولانی با داستانهای بیپایان و مسیری طولانی و خستهکننده.
هوش مصنوعی: به خاطر این که در درونم بسیار گرفتار و درگیر هستم، صدایم به راحتی از دهانم بیرون نمیآید و در واقع نمیتوانم به آسانی صحبت کنم.
هوش مصنوعی: اگر به واقعیت درونی خودم توجه کنم و دربارهاش سخن بگویم، ممکن است برخی از مردم، به خصوص آنهایی که در دنیای ظاهری و مجازی هستند، مرا به کفر و بیایمانی متهم کنند.
هوش مصنوعی: تنها کسانی که دچار سوختگی و痛 باشند، میتوانند از مسیرهای مختلف طبیعت عبور کنند و به درک عمیقتری دست یابند.
هوش مصنوعی: کسی دیگر در زندگیام کنترل مرا در دست دارد و تو نمیدانی که من در این اوضاع و احوال پر از چالش و تغییر، به خودم نمیآیم.
هوش مصنوعی: به دنبال عقل نرو، زیرا در دنیای عاشقان، جایگاه شبپره را با جای آفتاب عوض نکن.
هوش مصنوعی: پردهای را بر چشم او انداختند تا از دیدن جمال پادشاه معاف بماند، زیرا تحمل این زیبایی را ندارد.
هوش مصنوعی: نزاریا، در فضای عشق آرامش کن؛ دل تو با یک شوق میتواند همه وجود و عدم را باز کند.
هوش مصنوعی: اگر در مقام عشق توفیق پیدا کنی، همین کافی است و بس. سپس همه چیز در اختیار تو خواهد بود و درها به رویت گشوده خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز
اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند
فدای دست قلم باد دست چنگ نواز
تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب
[...]
اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد
بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز
من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز
اگر دو دیده افعی بهخاصیت بکند
بدانگهی که زمرد بدو برند فراز،
من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز.
بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز
در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ
شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز
سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب
[...]
چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز
رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز
شبی که آز برآرد کنم به همت روز
دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز
اگر ندارم گردون نگویدم که بدار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.