گنجور

 
حکیم نزاری

مرا که دست به روی خرد نهادم باز

به تَرهاتِ دگر مشتغل ندارد باز

ترا ز من چه خبر در مقام وجد که درد

به حضرت ملکی می‌برم که داند راز

نفاذِ امر به جز عشق را مسلم نیست

چه بانگ چنگ به نزدیک کر چه بانگ نماز

به هرزه عمر گران مایه می‌کنی ضایع

مکن که مرگ یقین بهتر از حیات مجاز

عنان به مرکب توسن مده مگر به حساب

به چکسه باز نیاید چو اوج گیرد باز

ازین نشیب نشیمن طلب گذر که مگر

بر آشیانهٔ وحدت پری به بال نیاز

بر آستانی و با راستان نه‌ای هیهات

اگر به سیم نه‌ای ملتفت چو زر مگداز

به خویشتن چه شوی معجب ای مجاز پرست

سری به دست که آنگاه گردنی بفراز

مصاحبی طلب اندر مسالک تحقیق

که جانب تو رعایت کند به صد اعزاز

اگر ز پای در آیی ز دست نگذارد

و گر ز چشم بیفتی نظر نگیرد باز

نزاریا نظر از اهل روزگار ببر

به صبر خو کن و با درد خویشتن می‌ساز

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز

زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز

اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند

فدای دست قلم باد دست چنگ نواز

تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب

[...]

عسجدی

اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد

بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز

من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت

برابر دل من بترکید چشم نیاز

ناصرخسرو

اگر دو دیده افعی به‌خاصیت بکند

بدانگهی که زمرد بدو برند فراز‌،

من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت

برابر دل من بترکید چشم نیاز‌.

قطران تبریزی

بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز

در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز

درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ

شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز

سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز

رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز

شبی که آز برآرد کنم به همت روز

دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز

اگر ندارم گردون نگویدم که بدار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه