گنجور

 
حکیم نزاری

ای دل تن و جان و عقل در باز

گر پیش وصال می‌روی باز

خواهی که جمال شاه بینی

بر هم دوزی دو دیده چون باز

نی نی ز من ای دو دیده بشنو

این بربندی و آن کنی باز

خود این همه قصه چیست کلّی

هر چیز که آن جزوست در باز

چون موکب عاشقان روان شد

خود را به طفیل در ره انداز

سر بر قدم محققان نه

کردن ز مقربان برافراز

در مقدم دوست خاک شو تا

بر دیده نشاندت به اعزاز

به زین همه یک حدیث بشنو

ای از همه کاینات ممتاز

او باشی اگر تو خود نباشی

رو خانهٔ او ز خود بپرداز

عیبش مکنید اگر نزاری

از خلق نگه ندارد این راز

با سنگ اگر این حدیث گویند

ای سنگ‌دلان برآرد آواز

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای ترک بیا و چنگ بنواز

آهنگ بگیر و برکش آواز

چون مست شدی هنوز هم شرم؟

از دست شدم هنوز هم ناز؟

چون چنگ تو زان خمیده پشتم

[...]

عطار

ای روی تو شمع پردهٔ راز

در پردهٔ دل غم تو دمساز

بی مهر رخت برون نیاید

از باطن هیچ پرده آواز

از شوق تو می‌کند همه روز

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
عراقی

ای مطرب درد، پرده بنواز

هان! از سر درد در ده آواز

تا سوخته‌ای دمی بنالد

تا شیفته‌ای شود سرافراز

هین! پرده بساز و خوش همی سوز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مولانا

ماییم فداییان جانباز

گستاخ و دلیر و جسم پرداز

حیفست که جان پاک ما را

باشد تن خاکسار انباز

ز آغاز همه به آخر آیند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه