جان برای تو که هم جانی و هم جانانی
سر فدای تو وگرنه من و سرگردانی
سرسری از سر کوی تو نیارم برخاست
کار دشوار نگیرند بدین آسانی
خام را طاقت پروانهی پر سوخته نیست
نازکان را نرسد شیوه جان افشانی
پیشِ خایسکِ ملامت به ارادت نگرید
مرد باید که چو سندان بنهد پیشانی
پی تو آرام گرفتن بود از ناکامی
با تو گستاخ نشستن بود از نادانی
راه آن است که با رای تو سازم ورنه
حاصل غالی و قاصر چه بود حیرانی
فاش کردند رقیبانِ تو سرِّ دلِ من
چند پوشیده بماند نظر پنهانی
تا بماند تر و شاداب نهالِ غمِ تو
واجب آن است که بر چشمِ مَنَش بنشانی
در خم زلف تو دیدم دل خود را روزی
گفتَمَش چونی و چون میرهی ای زندانی
گفت آری چه کنم گر ببری رشک از من
هر گدا را نبود مرتبهی سلطانی
راستی حدِّ نزاری نبود صحبتِ تو
پس اگر بر سر کوی تو کند دربانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش محبوب و عشق میپردازد. شاعر به قدرت و زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که جانش فدای اوست. او مانند پروانهای است که به شعلهای میسوزد و از سرگردانی در کوی محبوبش سخن میگوید. شاعر به دشواری عشق و زیبایی ناز و نازکطبعی محبوب اشاره میکند و میگوید که باید با عقل و خرد به راه عشق قدم گذاشت. او همچنین به برملا شدن احساساتش توسط رقیبان اشاره میکند و از محبوب میخواهد که عشقش را بر او نگه دارد تا غمها کمتر شود. در انتها، او وضعیت خود را به یک زندانی تشبیه میکند که در عشق گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: وجود من فدای توست، چرا که تو هم با من هستی و هم دلیل زندگیام. در غیر این صورت، من تنها و بلاتکلیف میبودم.
هوش مصنوعی: من به سادگی از کوی تو نمیگذرم، زیرا این کار آسان نیست و نیاز به تلاش و اهتمام بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: خام، قادر به تحمل درد و رنج ناشی از عشق و شور و شوق نیست، و نازکدلها هم از عهدهایثار و فداکاری برنمیآیند.
هوش مصنوعی: هر مردی باید مانند سندان، با استقامت و سرسختی، در برابر سرزنشها و انتقادات ایستادگی کند و به درخواستهای دیگران توجه نداشته باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر تو به آرامش رسیدن، نتیجه ناامیدی از نبود توست و جرأت کردن برای نشستن در کنار تو، نشانه بیخود بودن من است.
هوش مصنوعی: روش درست این است که با نظر تو همسو شوم، در غیر این صورت نتیجهای جز سرگردانی و عدم موفقیت به بار نخواهد آورد.
هوش مصنوعی: رقیبان تو راز دل من را بهوضوح آشکار کردند، اما چقدر باید این نگاه پنهانی باقی بماند؟
هوش مصنوعی: برای اینکه غمات در دل شاداب و زنده بماند، باید آن را در نگاه من قرار دهی.
هوش مصنوعی: در پیچ و تاب موهایت، دل خود را ملاقات کردم. روزی به آن دل گفتم که حالش چطور است و چطور میتواند از این بند رهایی یابد.
هوش مصنوعی: او میگوید: بله، چه کنم اگر تو از من حسادت ورزی؟ هر کسی که در مقام و مرتبه پایینتری قرار دارد، نمیتواند خود را با پادشاه مقایسه کند.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که صحبت دربارهٔ تو آنقدر با ارزش و نادر است که هیچ کس نمیتواند به راحتی دربارهات صحبت کند. اگر کسی بخواهد در دروازهٔ عشق تو نگهبانی کند، نشاندهندهٔ اهمیت و بزرگی جایگاه توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صنما! گرد سرم چند همیگردانی
زشتی از روی نکو زشت بود گر دانی
یا بکن آنچه شب و روز همی وعده دهی
یا مکن وعده هر آن چیز که آن نتوانی
از حد و غایت نافرمانی در مگذر
[...]
هرکه زو دیده بود یزدان بی فرمانی
درد او را نکند هیچ خورش درمانی
همه دردی را درمان بتوان کرد بجهد
نقرس است آنکه ز درمانش همی درمانی
چون بود دردی کان را نتوان درمان کرد
[...]
رومه سوزک مژه میکنی از نادانی
ای بهر کندن و هر سوختنی ارزانی
جان کن ای کور جگر سوز و سخن نیکو گوی
مژه وارونه چه کردند ترا میدانی
مژه بر هم نزنی شب ز غم هجران را
[...]
یافت احوال جهان رونق جاویدانی
چرخ بنهاد ز سر عادت بیفرمانی
در زمان دو سپهدار که از گرد سپاه
بر رخ روز درآرند شب ظلمانی
باز در معرکه چون صبح سنانشان بدمد
[...]
ای خدا! دار درین ساحت دهر فانی
صدر دین را ببزرگان دگر ارزانی
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.