گنجور

 
حکیم نزاری

هَلاک می‌کندم غصه ی پشیمانی

به دست خود که کند با خود این به نادانی

به محنتی شده‌ام مبتلا که رویی نیست

ره خلاص به دشواری و به آسانی

بلی سزای من این است و پیش ازین که فلک

به هر چه کرد و کند نیز هستم ارزانی

به پایْ مردیِ صبر آن چه بر سرم بگذشت

ز کافران نپسندند در مسلمانی

بسوختم منشین ساقیا بزن آبی

بر آتشِ جگرم تا دمیش بنشانی

بیار باده به یاد کسی که روشن کرد

سوادِ چشمِ دلم ز آن جبینِ نورانی

شبی خیالِ جمالش درآمد از در و گفت

تویی که صبر برون می‌بری به پیشانی

کمندِ زلفش اگر دیده‌ای عجب که چنین

به صبر غرّه نبودی درین پریشانی

به یک نفس ببرم تا قصاص گاهِ عتاب

کشان کشانت چون خونیانِ زندانی

همان دو چشم نزاری که سحر می‌کردند

به غمزه از پی آشفتگی و فتّانی

به یک اشارت از هر چه در جهان صبرست

برآورند فضولی مکن که نتوانی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟

برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟

که: حیف باشد روح القدس به سگبانی

به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

قطران تبریزی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی

برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم

که حیف باشد روح القدس بسگبانی

بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

امیر معزی

مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی

مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی

سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی

که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی

معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی

بکار من چو سر زلف تو پریشانی

کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان

که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی

بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟

[...]

قوامی رازی

به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی

که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی

چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش

اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی

غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه