هَلاک میکندم غصه ی پشیمانی
به دست خود که کند با خود این به نادانی
به محنتی شدهام مبتلا که رویی نیست
ره خلاص به دشواری و به آسانی
بلی سزای من این است و پیش ازین که فلک
به هر چه کرد و کند نیز هستم ارزانی
به پایْ مردیِ صبر آن چه بر سرم بگذشت
ز کافران نپسندند در مسلمانی
بسوختم منشین ساقیا بزن آبی
بر آتشِ جگرم تا دمیش بنشانی
بیار باده به یاد کسی که روشن کرد
سوادِ چشمِ دلم ز آن جبینِ نورانی
شبی خیالِ جمالش درآمد از در و گفت
تویی که صبر برون میبری به پیشانی
کمندِ زلفش اگر دیدهای عجب که چنین
به صبر غرّه نبودی درین پریشانی
به یک نفس ببرم تا قصاص گاهِ عتاب
کشان کشانت چون خونیانِ زندانی
همان دو چشم نزاری که سحر میکردند
به غمزه از پی آشفتگی و فتّانی
به یک اشارت از هر چه در جهان صبرست
برآورند فضولی مکن که نتوانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غصه و پشیمانی خود سخن میگوید و مینویسد که بهخاطر نادانیاش به درد و رنج دچارشده است. او احساس میکند که سزاوار این عذابهاست و به مشکلاتش با صبری مردانه روبرو شده است. شاعر از ساقی میخواهد تا آبی به روی آتش دلش بریزد و یاد کسی را گرامی دارد که نورانیاش کرده است. او به یاد زیبایی شخصی خاص، دچار آشفتگی میشود و از زلف آن معشوقه سخن میگوید، به این امید که با یک اشاره از سوی او، رنجهایش پایان یابد. در نهایت، شاعر نسبت به غم و محنتهای دنیوی هشدار میدهد و از فضولی دوری میکند.
هوش مصنوعی: غصه و پشیمانی که خودم برای خودم به وجود آوردهام، باعث ویرانیام میشود و این تنها به خاطر نادانی خودم است.
هوش مصنوعی: به یک مشکل بزرگ دچار شدهام و راه نجاتی پیدا نمیکنم، نه در سختی و نه در آسانی.
هوش مصنوعی: بله، من سزاوار این وضعیت هستم و قبل از اینکه آسمان هر کاری کند یا انجام دهد، این سرنوشت برای من مقرر شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر شجاعت و صبر مردانهام، حوادثی که بر من گذشته است، حتی کافران هم نمیتوانند آن را در زمینه ایمان و مسلمانی بپذیرند.
هوش مصنوعی: بخاطر عشق و درد درونم، به من کمک کن تا بر آتش جگرم آب بریزی و آن را خاموش کنی تا آرام بگیرم.
هوش مصنوعی: میخواهم نوشیدنی بیاوری به یاد کسی که با پیشانی درخشانش، دل من را روشن کرد.
هوش مصنوعی: یک شب، تصور زیبایی او به سراغم آمد و گفت: تو کسی هستی که صبر را به دوش میکشی و تحمل میکنی.
هوش مصنوعی: اگر کمند زلف او را دیدهای، تعجبی نیست که در این آشفتگی، اینقدر به صبر و استقامت خود مغرور نبودهای.
هوش مصنوعی: من در یک نفس میخواهم بروم به جایی که میتوانم تلافی کنم، جایی که مانند محکومان و زندانیان، درد و رنج را تحمل میکنند.
هوش مصنوعی: دو چشمی که در صبحگاه به زیبایی و دلربایی مینگریستند، حالا به خاطر ناراحتی و آشفتگی به حالت دیگری درآمدهاند.
هوش مصنوعی: با یک اشاره از هر چیزی که در این دنیا صبوری و تاب آوردن دارد، میتوان از آن عبور کرد. فضولی نکن، چون نمیتوانی به آنچه میخواهی دست یابی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.