قندست ندانم دهن تنگ فلانی
یا خود شکرست آن شکرستان، نه دهانی
چندین شکر اندر دهنی نادره گنجد
وین نادره بین کز دهنش نیست نشانی
بر سینه هر دل که زند جان نبرد زان
نوکِ مژهی تیزتر از نوک سنانی
بر سرو مه آورده که این کیست جمالی
بر موی کمر بسته که این چیست میانی
در ملک به هر شهر در افکنده خروشی
در شهر به هر کوچه در افکنده فغانی
گر پرده بر اندازد و طلعت بنماید
فریاد برآرند به یک بار جهانی
گفتم بنمایم نظری سر بنهادم
در پهلویِ هر سود نهادهست زیانی
تاوان نتوان خواستن از خونِ نزاری
آنجا که نیرزد سرِ صد خواجه به نانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به توصیف زیبایی و جذابیت فردی خاص میپردازد. شاعر به شکر و قند اشاره میکند و میگوید که نمیداند آن شخص خوشسیما چه طعمی دارد. او زیبایی این فرد را با موارد مختلفی مقایسه میکند و میگوید نمیتوان همه زیباییها را در یک دهن نادر یافت. همچنین به عشق و احساساتی که این فرد بر دلها میگذارد، اشاره میکند و از سختی و دشواری عشق صحبت میکند. شاعر همچنین به ویژگیهای ظاهری این شخص توجه دارد و حسادت و شور و هیجان عمومی را نسبت به او بیان میکند. در نهایت، او میگوید که نباید از عشق و زیبایی انتظار پاداش داشته باشیم؛ زیرا عشق واقعی به قیمت جان و دل آدمی است و نمیتوان تعیین کرد که محبت چگونه و با چه بهایی باید مورد ارزیابی قرار گیرد.
هوش مصنوعی: نمیدانم این شخص که دندانش تنگ است، قند است یا خود آن شکرخانه، نه اینکه فقط دندان باشد.
هوش مصنوعی: چندین شکر در دهن یک شخص خاص جا میگیرد، اما این فرد را ببین که از دهانش هیچ نشانهای وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر دلی که احساس داشته باشد، در برابر زیبایی و جذابیت خاصی که در چشمها نهفته است، چنان مغلوب میشود که گویی نمیتواند در برابر آن ایستادگی کند. زیبایی چشمها به حدی نافذ و قوی است که میتواند جان را به تپش درآورد.
هوش مصنوعی: در میان باغ، یک سرو زیبا ایستاده که چهرهاش مانند ماه است. در اینجا، کسی با موی بلند و ظاهری دلربا دیده میشود که توجه همه را جلب کرده است.
هوش مصنوعی: در هر شهر صدایی بلند شده و در هر کوچه نالهای به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: اگر کسی پرده را کنار بزند و چهرهی زیبایش را نشان دهد، یکباره تمام جهان فریاد خواهند زد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که نظرم را نشان دهم، اما وقتی که سرم را به کناری گذاشتم، دیدم در هر چیزی که سودی دارد، زیانی نهفته است.
هوش مصنوعی: نباید از کسی که در خون خود غرق است، طلب بهایی کرد، چرا که در جایی که ارزشش بیشتر از یک تکه نان است، سر صد نفر هم نمیارزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست
گوید نتوان کرد ز یک نقطه دهانی
گویم ز تن خویش میانت کنم ای ماه
گوید نتوان ساخت ز یک موی میانی
ای دوست به صدگونه بگردی به زمانی
گه خوش سخنی گیری و گه تلخ زبانی
چون ناز کنی ناز ترا نیست قیاسی
چون خشم کنی خشم ترا نیست کرانی
مانند میان تو و همچون دهن تو
[...]
روزی که تو آن زلف پر از مشک فشانی
ما را ندهد هیچ کس از مشگ نشانی
زلف تو شکنج است و تو بازش چه شکنجی
جعد تو فشانده است تو بازش چه فشانی
گاه این زبر سیم کند غالیه سائی
[...]
در کف دو زبانیست مرا بسته دهانی
گوید چو فصیحان صفت بیت زمانی
آن کودک عمری که بود کوژ چو پیری
و آواز برآورده چو آواز جوانی
ترکیب بدیعش ز جماد و حیوانست
[...]
ای ترک زبهر تو دلی دارم و جانی
ور هر دو بخواهی به تو بخشم به زمانی
با چون تو بتی زشت بود گر چو منی را
تیمار دلی باشد و اندیشهٔ جانی
از کوچکی ای بت که دهان داری گفتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.