گنجور

 
حکیم نزاری

مرا چه واقعه افتاد گر نمی‌دانی

برو بخوان زِ مقاماتِ پیر صنعانی

شدم اسیر به پیرانه سر به دستِ بتی

که پیشِ او بنهد آفتاب پیشانی

روایح نفس‌ش معجزِ مسیحایی

شمامه ی عرق‌ش بویِ پیر کنعانی

ز رایحاتِ عرق‌چین او نسیمِ صبا

حیات داد به اشخاصِ اِنسی و جانی

به قصدِ جانِ من ای یار بیش سعی مکن

مرا مگر نظری خاطری بود جانی

اگر به مظلمه ی زلفت اقتدا کردم

جز این دگر چه گرفتم ز کفر پریشانی

گرت مکابره در امتحانِ عشق کشند

مگر ز دفترِ ما یک ورق فرو خوانی

به هرزه دعویِ تقوا چه می‌کنی که اگر

به یک کرشمه اشارت کند فرومانی

سر از مجاهدء روزگارِ عشق مپیچ

که عشق دست نداده‌ست در تن آسانی

به خیره دل زِ کسی بردن و بیازردن

به جورِ دستِ ملامت زهی مسلمانی

به روزِ حشر گرت بر ملامت عشاق

رود مواخذه‌ ای آه از این پشیمانی

همان نزاریِ مستم کز ابتدا بودم

درست با تو بگفتم اگر نمی‌دانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟

برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟

که: حیف باشد روح القدس به سگبانی

به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

قطران تبریزی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی

برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم

که حیف باشد روح القدس بسگبانی

بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

امیر معزی

مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی

مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی

سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی

که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی

معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی

بکار من چو سر زلف تو پریشانی

کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان

که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی

بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟

[...]

قوامی رازی

به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی

که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی

چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش

اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی

غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه