بر آن سرم که دگرباره در دهم صوری
صلا بگویم و عشّاق را دهم سوری
ولیک من به سرِ خود نمیتوانم بود
که هست قاعده بر آمری و مأموری
مطیع امرمان و تعلیم را شده تسلیم
بلی نباشم نه معجبی نه مغروری
طبیبِ درد کسی دیگرست وگرنه به حق
من آن نیام که ندانم علاجِ رنجوری
درون خانهی ظلمت بماندهای زیرا
کسی برون نرود بیدلالتِ طوری
فسرده گو به تعصّب گمان مبر بر ما
که هست مستیِ ما از لعابِ انگوری
دگر به نسیهی آیندهیی فریفتهام
در انتظارِ بهشتی و وعدهی حوری
کسی که مست ز خمخانهی الست آمد
از آن سپس نبود حاجتش به مستوری
بهشت و حور به معنی معین آمده است
چه غم اگر نشناسد ز غایت دوری
من آن کسم که شدم در حضور مستغرق
مدان مرا چو نزاری نزارِ مهجوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از وضعیت خود و عشق سخن میگوید. او بیان میکند که در تلاش است که بار دیگر به صدا درآید و دلهای عاشقان را به وجد آورد، اما به خاطر قاعدههای دنیوی نمیتواند تنها بر خواستههای خود متکی باشد. او به تسلیم شدن در برابر فرمانها و آموزهها اشاره دارد و خود را بیغرور و معجب میداند.
شاعر میفهمد که نمیتواند دردهای کسی را درمان کند و در تاریکی جهل مانده است. او اصرار دارد که افراد اگر به درک صحیح نرسند، نمیتوانند از وضعیت خود خارج شوند. همچنین به غفلت انسانها از حقیقت و وعدههایی چون بهشت و حوری اشاره میکند و میگوید که کسی که واقعا به عشق حقیقی پی ببرد، نیازی به این آرزوها نخواهد داشت.
در نهایت، شاعر خود را در حالتی میبیند که غرق در لذت و زیباییهای عشق است و از دیگران میخواهد که او را به لحاظ وضعیت عاطفیاش قضاوت نکنند.
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که دوباره در آغوش عشق برگردم و آواهایی را بگویم که دلهای عاشق را شاد کند.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به تنهایی در سر خود بمانم، زیرا اینجا قواعدی وجود دارد که بر اساس آن، کسی هست که فرمان میدهد و کسی هم که فرمانبردار است.
هوش مصنوعی: من خود را تسلیم تعلیمات و دستورات میدانم و نه در غروری غرق هستم و نه به خودم میبالم.
هوش مصنوعی: شخصی که درمان درد دیگری را به عهده دارد، خود را از حال من بیخبر میداند؛ زیرا من به حق، آنقدر آگاه نیستم که راه چاره رنج و دردهای خود را بفهمم.
هوش مصنوعی: تو در تاریکی خانه ماندهای چرا که هیچکس بدون نشانهای از خداوند به بیرون نمیرود.
هوش مصنوعی: نگذارید از سر تعصب فکر کنید که ما به خاطر شراب انگور سرمست هستیم. ما از چیزهای دیگری سرمستیم.
هوش مصنوعی: من در آیندهای که به آن امید دارم و در انتظار بهشتی و وعدهی حوری هستم، فریب خوردهام.
هوش مصنوعی: کسی که از میخانه وجود خودش مست و سرمست شده، دیگر نیازی به پنهانکاری و ستر ندارد.
هوش مصنوعی: اگرچه بهشت و حور به شکل مشخصی تعریف شدهاند، اما چه اهمیتی دارد اگر کسی از دوری و فاصلهی آنها بیخبر باشد؟
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که در حال غرق شدن در عشق هستم، پس مرا مانند نزارِ تنها در حسرت نگذار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سماک قدرا، افلاک قدر تا، توئی آنک
به تیغ قادر بیچون قضای مقدوری
دماغ چرخ که پر بادکبر سلطنت است
به پیش امر تو تن در دهد به مأموری
سواد طره توقیع تو بر آتش رشک
[...]
بیا بیا که پشیمان شوی از این دوری
بیا به دعوت شیرین ما چه میشوری
حیات موج زنان گشته اندر این مجلس
خدای ناصر و هر سو شراب منصوری
به دست طره خوبان به جای دسته گل
[...]
تو در کمند نیفتادهای و معذوری
از آن به قوت بازوی خویش مغروری
گر آن که خرمن من سوخت با تو پردازد
میسرت نشود عاشقی و مستوری
بهشت روی من آن لعبت پری رخسار
[...]
خوش است دردِ جداییّ و داغِ مهجوری
اگر وصال میسّر شود پس از دوری
سوادِ ملکِ وجودم خراب کرد فراق
خرابکرده عشق و امیدِ معموری
بدان امید که روزی به گوشِ دوست رسد
[...]
بدین صفت که تویی در زمانه، معذوری
اگر به صورت زیبای خویش مغروری
دلم چو آینه صورت پرست شد، چه کنم؟
به هر طرف که نظر می کنم تو منظوری
به بلبلان برسانید تا نفس نزنید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.