گنجور

 
حکیم نزاری

بر آن سرم که دگرباره در دهم صوری

صلا بگویم و عشّاق را دهم سوری

ولیک من به سرِ خود نمی‌توانم بود

که هست قاعده بر آمری و مأموری

مطیع امرمان و تعلیم را شده تسلیم

بلی نباشم نه معجبی نه مغروری

طبیبِ درد کسی دیگرست وگرنه به حق

من آن نی‌ام که ندانم علاجِ رنجوری

درون خانهی ظلمت بمانده‌ای زیرا

کسی برون نرود بی‌دلالتِ طوری

فسرده گو به تعصّب گمان مبر بر ما

که هست مستیِ ما از لعابِ انگوری

دگر به نسیهی آینده‌یی فریفته‌ام

در انتظارِ بهشتی و وعدهی حوری

کسی که مست ز خم‌خانهی الست آمد

از آن سپس نبود حاجتش به مستوری

بهشت و حور به معنی معین آمده است

چه غم اگر نشناسد ز غایت دوری

من آن کسم که شدم در حضور مستغرق

مدان مرا چو نزاری نزارِ مهجوری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
اثیر اخسیکتی

سماک قدرا، افلاک قدر تا، توئی آنک

به تیغ قادر بیچون قضای مقدوری

دماغ چرخ که پر بادکبر سلطنت است

به پیش امر تو تن در دهد به مأموری

سواد طره توقیع تو بر آتش رشک

[...]

مولانا

بیا بیا که پشیمان شوی از این دوری

بیا به دعوت شیرین ما چه می‌شوری

حیات موج زنان گشته اندر این مجلس

خدای ناصر و هر سو شراب منصوری

به دست طره خوبان به جای دسته گل

[...]

سعدی

تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری

از آن به قوت بازوی خویش مغروری

گر آن که خرمن من سوخت با تو پردازد

میسرت نشود عاشقی و مستوری

بهشت روی من آن لعبت پری رخسار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

خوش است دردِ جداییّ و داغِ مهجوری

اگر وصال میسّر شود پس از دوری

سوادِ ملکِ وجودم خراب کرد فراق

خراب‌کرده عشق و امیدِ معموری

بدان امید که روزی به گوشِ دوست رسد

[...]

امیرخسرو دهلوی

بدین صفت که تویی در زمانه، معذوری

اگر به صورت زیبای خویش مغروری

دلم چو آینه صورت پرست شد، چه کنم؟

به هر طرف که نظر می کنم تو منظوری

به بلبلان برسانید تا نفس نزنید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه