خلافِ عهد روا نیست در وفاداری
چه گویمت که تو بد عهد و بی وفا یاری
به اعتمادِ تو نااهل روزگارِ عزیز
به باد رفت به صد سختی و به صد خواری
نه شرط کردی و سوگند خوردی اوّلِ عهد
که تا اجل بگذارد مرا بنگذاری
سر از محبّت ما می کشی ترا دیدیم
که روزگار نبودت ز ما که سر خاری
جفا و جور بگو و بکن به آزادی
ز دوست معتقدان کی کنند بیزاری
من آن نیام که به آزردن از تو برگردم
هنوز جانِ منی با همه جگر خواری
امیدِ مرحمت است ار عقوبتی کنیام
دلیلِ راحت اگر بی گنه بیازاری
نه زر که در قدمت ریزم و نه دست که دل
به زور باز توانم گرفت هم زاری
مرا حواله به کویِ تو کردهاند و چو خاک
بر آستانِ توام تا به خاک بسپاری
دگر ملامت کار اوفتادگان نکنی
اگر چنان چو نزاری شبی به روز آری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وفاداری و نارسانی در روابط عاشقانه اشاره میکند. او میگوید که وفاداری در عهدهداران نیست، چرا که یار او وفادار نبوده و او را رنجانده است. نویسنده به نارضایتی از شرایط خود میگوید و بر این نکته تأکید میکند که با همه سختیها و رنجها هنوز هم به یار خود وابسته است. او امیدوار است که یار او را ترک نکند و به محبت ادامه دهد، حتی اگر در برابر او جفا و بیرحمی کند. در نهایت، شاعر از یار میخواهد که ملامت دیگران را برطرف کند و به یادآوری زمانهایی که محبت وجود داشته، بپردازد.
هوش مصنوعی: در وفاداری، نقض پیمان مجاز نیست. چه بگویم که تو یاری هستی که پیمانش شکسته و وفادر نیست؟
هوش مصنوعی: به خاطر اعتماد به تو، زمانهی گرانبها به هدر رفت و با سختیها و رنجهای فراوان مواجه شدم.
هوش مصنوعی: تو نه هیچ شرطی گذاشتی و نه سوگند خوردی در آغاز پیمان، که تا زمانی که مرگ بر من نگذرد، مرا رها کنی.
هوش مصنوعی: تو از محبت ما دوری میکشی، اما ما تو را دیدیم؛ روزهایی که نبودنت، برای ما مثل یک خار آزاردهنده است.
هوش مصنوعی: بگو و عمل کن به ظلم و ستم، اما به خاطر آزادی، دوستان راستین هرگز از تو رویگردان نخواهند شد.
هوش مصنوعی: من مانند نیای هستم که نمیتوانم از تو دل بکنم. حتی با تمام درد و رنجی که تحمل میکنم، هنوز تو جان منی.
هوش مصنوعی: اگر تو مرا مجازات کنی، امیدوارم که رحمت تو در پی آن باشد. اما اگر بیگناهی مرا آزار دهی، دلیل راحتی من این است که تو چنین رفتاری را با من نداشتی.
هوش مصنوعی: من نه طلا برای تو میریزم و نه میتوانم با زور دل تو را بگیرم.
هوش مصنوعی: مرا به کوی تو فرستادهاند و مانند خاکی هستم که در آستانه تو قرار دارد، تا تو مرا به خاک بسپاری.
هوش مصنوعی: اگر دوستانی که در کار شکست خوردهاند را سرزنش نکنی، میتوانی مانند نزار در شب، روز را به وجود آوری؛ یعنی با نگاه مثبت و بدون قضاوت، میتوانی به دیگران کمک کنی تا به روزهای بهتر برسند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.