گنجور

 
حکیم نزاری

رسید جان به دهانم ز آرزومندی

مقام مرحمت است این نه موضعِ تندی

سزا منم به عقوبت گناه کار منم

زبانِ بی‌گنهت را به هرزه می‌بندی

اگر به خون‌ِ منت رغبتی‌ست بسم‌الله

مرا چه به‌ ز متاعی که آن تو بپسندی

دگر جواب سلامم نمی‌دهی شاید

رضا رضایِ تو مخدومی و خداوندی

ولی به خلعتِ دشنام لطف کن باری

که از عتابِ توم حاصل است خرسندی

نظر ز کارِ من دل شکسته باز مگیر

بود که در سرت افتد که باز پیوندی

به هر دو دیده کند بندگیِ خاکِ درت

نزاریی که پدر را نکرد فرزندی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
جمال‌الدین عبدالرزاق

خدایگان افاضل رشید دولت و دین

جهان سروری و عالم هنرمندی

زبیم آنکه خداوند را ملال بود

دراز می نکنم شرح آرزومندی

ایا بلطف بفرزندیم پذیرفته

[...]

سعدی

چه باز در دلت آمد که مهر برکندی

چه شد که یار قدیم از نظر بیفکندی

ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست

هنوز وقت نیامد که بازپیوندی

بود که پیش تو میرم اگر مجال بود

[...]

حکیم نزاری

نمازِ شام رسید ای بتِ سمرقندی

بساز چنگ و بزن پرده نهاوندی

اگر چو چنگ بننوازیم روا نبود

که چون بریشمم از پای و سر فروبندی

کرشمه‌ای کن و بَشکی بزن چه باشد اگر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
اوحدی

ببر دل از همه خوبان، اگر خردمندی

به شرط آنکه در آن زلف دلستان بندی

هر آن نظر که به دیدار دوست کردی باز

ضرورتست که از دیگران فرو بندی

اگر به تیغ تو را می‌توان برید از دوست

[...]

کمال خجندی

به سمع معجری ای پیک عاشقان برسان

حدیث شوق ملاقات و آرزمندی

ز بعد آنکه زدی حلقه بر در و خود را

در آن جناب همایون چو حلقه افکندی

بگویش این قدر از من که ای به رتبت و فضل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه