ای صورت خیالت در پیش من شرابی
وی پرتو جمالت در چشمم آفتابی
از چشم پرخمارت در مغزِ من بخاری
وز زلفِ تابدارت در جانم اضطرابی
شبهای تا به روزم از دیده رفته سیلی
وز تابِ آتش تب در دل فتاده تابی
از سوز سینه بسته وز درد دل گشاده
بر هر نفس شراری وز هر مژه زهابی
حلاجوار خواهم بر دار عشق خود را
وز حلقههای زلفت در حلق من طنابی
یک ره نصیحتی کن خورشید حسنِ خود را
تا فتنه برنخیزد گو برفکن نقابی
سوزِ تو در سرِ من صوریست در قیامت
مهرِ تو در دل من گنجیست در خرابی
آخر به کویِ وصلت دریوزه چند آرم
یا زود کن ثوابی یا باز ده جوابی
در کشتن نزاری تعجیل مینمایی
آهستهتر نگارا گر نیست بس شتابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شاعر در این شعر به معشوق خود اشاره میکند و زیبایی و جذابیت او را توصیف میکند. او از عشق و اضطرابی که در دل دارد سخن میگوید و بر تأثیرات عشق بر زندگیاش تأکید میکند. شاعر نسبت به درد و رنجی که از دوری معشوق میکشد، ناله میکند و خواستار نزدیک شدن به او و رسیدن به وصال است. در نهایت، او از معشوق میخواهد که اندکی تأمل کرده و نگذارد عشق به فتنه و آشوبی بینجامد.
هوش مصنوعی: ای تصویر خیال تو در برابر من مانند شرابی است و نور زیبایی تو در چشمانم مانند آفتاب میتابد.
هوش مصنوعی: نگاه عمیق و خمار تو در ذهن من شعلهای روشن میکند و موهای تابدار تو در روح من اضطرابی ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: در شبهای طولانی تا بامداد، اشکهایم از چشمانم رفته و در دل من حرارت آتشین عشقی سوزان وجود دارد.
هوش مصنوعی: از آتش دل و سوزی که در سینه دارم، هر لحظه شعلهای برمیافروزم و از هر مژهام، قطرهای میریزد.
هوش مصنوعی: میخواهم مانند حلاج به خاطر عشق خود را بر دار بلا ببندم و از حلقههای موی تو، برای خودم طنابی بسازم.
هوش مصنوعی: یک بار در مورد زیبایی و جذبهات نصیحتی کن، تا فتنه و آشفتگیای ایجاد نشود. بهتر است چهرهات را بپوشانی.
هوش مصنوعی: عشق و احساس تو در وجود من حضوری عمیق دارد که مانند نشانهای در روز قیامت خود را نشان میدهد. در دل من، محبت و یاد تو به قدری ارزشمند است که حتی در شرایط نامساعد و ناامیدی همچنان وجود دارد.
هوش مصنوعی: آیا به در خانه تو بیوقفه التماس کنم یا هر چه سریعتر پاداشی بدهی یا پاسخی به من بدهی؟
هوش مصنوعی: عزیزم، در کار کشتن نزار (عشق) شتاب نکن. بهتر است آرامتر پیش بروی، چرا که این شتابی که داری، لازم نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی
دریاب کار عشرت گر مرد کار آبی
زان پیش کز دو رنگی عالم خراب گردد
ساقی برات ما ران بر عالم خرابی
گفتی من آفتابم بر رخنه بیش تابم
[...]
ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی
هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی
در پیش عکس رویت شمس و قمر خیالی
در جنب طاق چشمت نیل فلک سرابی
بی تنگی دهانت جان مانده در مضیقی
[...]
رویی، چگونه رویی؟ رویی چو آفتاب
زلفی، چگونه زلفی؟ هر حلقه یی و تابی
هر پرتوی ز رویت، در چشم عقل نوری
هر حلقه یی ز زلفت، در حلق جان طنابی
گر عکس عارض تو، بر صحن عالم افتد
[...]
بوی کباب داری تو نیز دل کبابی
در تو هر آنچ گم شد در ماش بازیابی
زین سر چو زنده باشی تو سرفکنده باشی
خود را چو بنده باشی ما را دگر نیابی
ای خواجه ترک ره کن ما را حدیث شه کن
[...]
با این چنین بلایی، بعد از چنان عذابی
راضی شدم که: بینم روی ترا به خوابی
صد نامه مشق کردم در شرح مهربانی
نادیده از تو هرگز یک نامه را جوابی
هر گه که بر در تو من آب روی جویم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.