روز آسایش و آرایش و دین و دنیاست
روز افزایش و فضل و کرم و بذل و عطاست
هر طرف میگذری مجلس شکر است و سپاس
هر کجا مینگری حلقه ی ذکر است و دعاست
هر کجا دل همه خرسندی و وجداست و نشاط
هر کجا دیده همه روشنی و نور و ضیاست
من همه جرم و چه غم نوبت عفو است و گذشت
من همه درد و چه غم وقت علاج است و دواست
بجهان دگر از قید تو گفتم بر هم
می ندانستم کاین سلسله از زلف دوتاست
جان بدشواری میدادم، غافل که همی
کشتگان نگهش را غم او جان افزاست
ما کجا عشق کجا! ای دل و ای جان حذری
ما سفاهانی و او ترک وش و بی پرواست
از جمالت بخیال تو تولا جستم
کاین همی خواب رباینده و آن هوش رباست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این روز، روزی است پر از آرامش، زیبایی، و همبستگی دینی. همه جا پر از شکرگزاری و دعاست و دلها شاد و پر از نور و زندگیاند. در این زمان، احساس عفو و بخشش حاکم است و فرصت درمان دردها فراهم شده است. با وجود مشکلات، عشق و جذابیتهای خاصی وجود دارد که انسان را به خود جلب میکند و این عاشقی داستانی پیچیده و عمیق است. به طور کلی، این شعر تجلی شادی، شکر و عشق در زندگی است.
هوش مصنوعی: امروز روز خوشی و راحتی است، همچنین روزی است برای پیشرفت، کسب علم و دانش، و روزی برای generosity و سخاوت.
هوش مصنوعی: هر جایی که بروی، حالتی از شکرگزاری و سپاسگزاری به چشم میخورد و در هر نقطهای که نگاه کنی، افرادی هستند که در حال ذکر و دعا کردن هستند.
هوش مصنوعی: هر جا که دلها شاد و سرشار از خوشی و سرزندگی هستند، و هر جا که چشمها روشن و پر از نور و زیباییاند، آنجا مکان خوبی است.
هوش مصنوعی: من تمام اشتباهات و گناهانم را قبول دارم و حالا زمان آن است که بخشیده شوم و گذشتهها را فراموش کنم. این روزها همه دردها و نگرانیهایم را نیز میتوانم با درمان و دارو بهبود بخشم.
هوش مصنوعی: به جهانی دیگر از محدودیتهای تو رها شدم، اما نمیدانستم که این ارتباط به موهای درهمریختهات برمیگردد.
هوش مصنوعی: من برای جان خود به سختی تلاش میکردم، غافل از این که نگاه دلدردمندان او، برغم او، جانم را تازه میکند.
هوش مصنوعی: ما کجا و عشق کجا! ای دل و ای جان، ما آدمهای نادان و بیخبر هستیم، اما او کسی است که بیخیال و دلیر است.
هوش مصنوعی: از زیبایی تو در خیال تو به محبت روی آوردهام، زیرا این خواب دلزننده و آن نیز محبتی است که هوش را میرباید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ نپذیری چون ز آل نبی باشد مرد
زود بخروشی و گویی «نه صواب است، خطاست»
بی گمان، گفتن تو باز نماید که تو را
به دل اندر غضب و دشمنی آل عباست
ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست
ازهمه ترکان چون ترک من امروز کجاست
مشک با زلف سیاهش نه سیاهست و نه خوش
سرو با قد بلندش نه بلندست و نه راست
همه نازیدن آن ماه بدیدار منست
[...]
بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست
نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست
گر به ناکام تو بود این همه تقدیر، چرا
به همه عمر چنین خواب و خورت کام و هواست؟
چون شدی فتنهٔ ناخواستهٔ خویش؟ بگوی،
[...]
رمضان موکب رفتن زره دور آراست
علم عید پدید آمد و غلغل برخاست
مرد میخوار نماینده بدستی مه نو
دست دیگر سوی ساقی که : می کهنه کجاست ؟
مطرب کاسد بی بیم بشادی همه شب (؟)
[...]
گر سخن گوید، باشد سخن او ره راست
زو دلارام و دلانگیز سخن باید خواست
زان سخنها که بدو طبع ترا میل و هواست
گوش مالش تو به انگشت بدانسان که سزاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.