لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
نشاط اصفهانی

روز آسایش و آرایش و دین و دنیاست

روز افزایش و فضل و کرم و بذل و عطاست

هر طرف میگذری مجلس شکر است و سپاس

هر کجا مینگری حلقه ی ذکر است و دعاست

هر کجا دل همه خرسندی و وجداست و نشاط

هر کجا دیده همه روشنی و نور و ضیاست

من همه جرم و چه غم نوبت عفو است و گذشت

من همه درد و چه غم وقت علاج است و دواست

بجهان دگر از قید تو گفتم بر هم

می ندانستم کاین سلسله از زلف دوتاست

جان بدشواری میدادم، غافل که همی

کشتگان نگهش را غم او جان افزاست

ما کجا عشق کجا! ای دل و ای جان حذری

ما سفاهانی و او ترک وش و بی پرواست

از جمالت بخیال تو تولا جستم

کاین همی خواب رباینده و آن هوش رباست

 
 
 
کسایی

هیچ نپذیری چون ز آل نبی باشد مرد

زود بخروشی و گویی «نه صواب است، خطاست»

بی گمان، گفتن تو باز نماید که تو را

به دل اندر غضب و دشمنی آل عباست

فرخی سیستانی

ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست

ازهمه ترکان چون ترک من امروز کجاست

مشک با زلف سیاهش نه سیاهست و نه خوش

سرو با قد بلندش نه بلندست و نه راست

همه نازیدن آن ماه بدیدار منست

[...]

ناصرخسرو

بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست

نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست

گر به ناکام تو بود این همه تقدیر، چرا

به همه عمر چنین خواب و خورت کام و هواست؟

چون شدی فتنهٔ ناخواستهٔ خویش؟ بگوی،

[...]

ازرقی هروی

رمضان موکب رفتن زره دور آراست

علم عید پدید آمد و غلغل برخاست

مرد میخوار نماینده بدستی مه نو

دست دیگر سوی ساقی که : می کهنه کجاست ؟

مطرب کاسد بی بیم بشادی همه شب (؟)

[...]

منوچهری

گر سخن گوید، باشد سخن او ره راست

زو دلارام و دل‌انگیز سخن باید خواست

زان سخنها که بدو طبع ترا میل و هواست

گوش مالش تو به انگشت بدانسان که سزاست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه