همین نه بنده ی حکم و مطیع فرمانم
چو سایه بر اثر آفتاب تابانم
چو او بکوی در آید ببام دارم جای
چو او ببام کند جای من در ایوانم
اگر بخواند در پیشتر نیارم رفت
و گر براند دوری نباشد امکانم
گهی زهمرهی او بکوه همسنگم
گهی ز پیروی او بخاک یکسانم
بزلفی ار گذرد لعبگاه اهرمنم
برویی ار نگرد جلوه گاه یزدانم
گذر بباغ کند عیب ساز خاربنم
قدم بباغ نهد عطر بخش ریحانم
نه راحتی بگلستان نه زحمتی از دشت
تفاوتی نکند گلبن از مغیلانم
عنان کشیده روم، کز شمار همراهان
کسی نماند که تاب آورد بجولانم
چو میخرند بهیچم گران خرید و کنون
اگر بهردو جهانم فروشد ارزانم
به بندگیش که شرمنده ام زخواجه نشاط
که من نه در خور این پایه فضل و احسانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق بندگی و اطاعت از معشوق است. شاعر خود را چون سایهای در کنار آفتاب توصیف میکند که همواره در پی معشوق است و به او وفادار مانده است. او به همراهی و هماهنگی با معشوق اشاره دارد و بیان میکند که در هر جایی که معشوق باشد، او نیز حاضر است. شاعر احساس میکند که ارزش و منزلت او نسبت به معشوق کمتر است و از این بابت شرمنده است. او به این نکته اشاره میکند که هیچ لذتی از دنیای مادی ندارد و تنها میل و خواستهاش اطاعت از معشوق است. در نهایت، احساس حقارت و عدم لیاقت خود را در برابر محبت و فضل معشوق ابراز میکند.
هوش مصنوعی: من تنها پیرو دستورات و فرمانها هستم، مانند سایهای که در زیر نور خورشید قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی او به بالای کوه میآید، من جایی دارم. وقتی او در بالای کوه است، من هم در ایوانم نشستهام.
هوش مصنوعی: اگر کسی در حضور من چیزی بگوید، نمیتوانم به گذشته برگردم و اگر هم او را دور کنم، باز هم برای من امکان حضور در آنجا فراهم نیست.
هوش مصنوعی: گاهی در پیروی او همچون کوهی استوار و محکمم و گاهی به تبعیت از او به خاک پائین و همسطح میآیم.
هوش مصنوعی: اگر موهایش از کنار بگذرد، نمایشگاه شیطانم؛ و اگر به من نگاه کند، جلوهگاه خداوندیام.
هوش مصنوعی: یک نفر در باغ قدم میزند و در حال تماشای زیباییهاست. در این باغ، عطر خوش ریحان به مشام میرسد و این شخص به زیباییهای آن توجه میکند.
هوش مصنوعی: نه زندگی آسانی در گلزار دارم و نه زحمتی از دشت. برایم فرقی ندارد که در باغ باشم یا در جایی دیگر.
هوش مصنوعی: من با شتاب به جلو میروم، بهگونهای که هیچکس از همراهانم نتواند با طغیانی که دارم، همراهی کند و تاب بیاورد.
هوش مصنوعی: هرگز به چیزی ارزشمندتر از عشق و احساس نمیتوان رسید، حتی اگر در برابر تمام ثروتها و داراییهای دنیا قرار بگیرد، همچنان برای من بیقیمت است.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه در برابر خداوند متعال دچار شرمندگی هستم، احساس میکنم که لایق مقام و بخشش او نیستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر آن جواهر کز روزگار بستانم
چرا دهم به خس و خار ار نه بستانم
به دست چپ بدهم آن گهر که در یک سال
بهای صد گهر از دست راست بستانم
چو تیر هر جا ناخوانده گر همی نروم
[...]
ز هر بدی که تو دانی هزار چندانم
مرا نداند از آن گونه کس که من دانم
به آشکار بدم در نهان ز بد بترم
خدای داند و من ز آشکار و پنهانم
تن من است چو سلطان معصیتفرمای
[...]
بعهدهای گذشته امین من آن بود
که شعر خوانم بر آنکه سیم بستانم
بقحطسالی افتادم از هنرمندان
که گر بیان کنم آنرا بشرح نتوانم
اگر بیابم آنرا که شعر دریابد
[...]
خوشی خوشی تو ولی من هزار چندانم
به خواب دوش که را دیدهام نمیدانم
ز خوشدلی و طرب در جهان نمیگنجم
ولی ز چشم جهان همچو روح پنهانم
درخت اگر نبدی پا به گل مرا جستی
[...]
یکی یهود و مسلمان نزاع میکردند
چنان که خنده گرفت از حدیث ایشانم
به طیره گفت مسلمان: گر این قبالهٔ من
درست نیست خدایا یهود میرانم
یهود گفت: به تورات میخورم سوگند!
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.