دل از پی خطا شد و گامی خطا نکرد
جان پیرو هواشد و کامی روا نکرد
این عمر بی وفا مگرش خوی دوست بدار
کز ما گذشت غافل و رو بر قفا نکرد
آوخ که دست مرگ گریبان جان گرفت
این نفس شوخ دامن شهوت رها نکرد
نه دولتی بماند که از ما دریغ داشت
نه نعمتی گذاشت که بر ما عطا نکرد
مشکل که بنده فرق کند طاعت از گناه
چندان عطا بدید که گویی خطا نکرد
گر خاک تیغ روید و گر تیر باردابر
مرد و لای دوست حذر از بلا نکرد
توحید اگر طلب کنی از عشق جو که عقل
چون احولان تمیز یکی با دو تا نکرد
فردا سزد به آتش اگر سوزمش نشاط
این دل به روزگار من اکنون چهها نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس ناپایداری و مشکلات زندگی انسان است. شاعر اشاره میکند که دل انسان به دنبال خطا و تجربههاست، اما در عین حال نمیتواند از سرشت خود دور شود. او درباره گذر زمان، مرگ و ناپایی نعمتها صحبت میکند و میگوید که در این دنیا هیچ چیزی پایدار نیست. همچنین مشکلات در تمییز بین طاعت و گناه را مطرح میکند و نتیجه میگیرد که در جستجوی توحید و عشق، عقل نمیتواند کمک چندانی کند. در نهایت، شاعر از دل خود ناامید است و میگوید که روزگار بر او سخت گذشته است.
هوش مصنوعی: دل به دنبال اشتباه رفت، اما هیچ گامی در این راه برنداشت. جان، تحت تأثیر خواستههای هوا و هوس قرار گرفت، اما نتوانست به خواستهاش برسد.
هوش مصنوعی: این عمر ناپایدار است، اما اگر دوستی داشته باشی، آن را ارزشمندتر میسازد. چون بسیاری از لحظات عمر از دست میروند و ما بیخبر به سمت آینده میرویم، پس بهتر است دوستی را در زندگیمان حفظ کنیم.
هوش مصنوعی: ای کاش که مرگ گریبان جانم را گرفته است و این نفس بیتاب و آلوده به شهوات اجازه رهایی نمیدهد.
هوش مصنوعی: نه هیچ دولتی باقی میماند که از ما چیزی کم بگذارد و نه نعمتی وجود دارد که به ما ندهد.
هوش مصنوعی: وقتی که انسان نتواند بین عبادت و گناه تفاوت قائل شود، خداوند آنقدر لطف و رحمت به او میدهد که انگار هیچ خطایی مرتکب نشده است.
هوش مصنوعی: اگر روزی خاک به شکل تیغ درآید و باران تیر بر مردان ببارد، دوست در میان دردها هیچ احتیاطی نکرد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حقیقت یکتایی خداوندی هستی، باید از عشق و محبت طلب کنی، چرا که عقل مانند کسی که دیدش مشکل دارد، نمیتواند تفاوتی میان یک و دو قائل شود.
هوش مصنوعی: فردا ممکن است دل من را سوزانده و به آتش ببرد، اما در حال حاضر این دل در روزگار من چه دردها و رنجهایی را تحمل کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اصل بزرگ از بنه هرگز خطا نکرد
کس را گزافه چرخ فلک پادشا نکرد
او بد سزای صدر، جهان ناسزا نکرد
این کار کو بکرد جز از بهر ما نکرد
هرگز به باغ دهر گیائی وفا نکرد
هرگز ز شست چرخ خدنگی خطا نکرد
خیاط روزگار به بالای هیچ کس
پیراهنی ندوخت که آخر قبا نکرد
نقدی نداد دهر که حالی دغل نشد
[...]
لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد
ما را چه جرم اگر کرمش با شما نکرد
تشنیع میزنی که جفا کرد آن نگار
خوبی که دید در دو جهان کو جفا نکرد
عشقش شکر بس است اگر او شکر نداد
[...]
دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود
دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد
خرم تنی که حاصل عمر عزیز را
با دوستان بخورد و به دشمن رها نکرد
دردا که رفت دلبر و دردم دوا نکرد
صد وعده بیش داد و یکی را وفا نکرد
بردم هزار قصه حاجت به نزد یار
القصه شد روان و حاجت روا نکرد
از آن تیر غمزه بر تن من موی کرد راست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.