لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد
ما را چه جرم اگر کرمش با شما نکرد
تشنیع میزنی که جفا کرد آن نگار
خوبی که دید در دو جهان کو جفا نکرد
عشقش شکر بس است اگر او شکر نداد
حسنش همه وفاست اگر او وفا نکرد
بنمای خانهای که از او نیست پرچراغ
بنمای صفهای که رخش پرصفا نکرد
این چشم و آن چراغ دو نورند هر یکی
چون آن به هم رسید کسیشان جدا نکرد
چون روح در نظاره فنا گشت این بگفت
نظاره جمال خدا جز خدا نکرد
هر یک از این مثال بیانست و مغلطه است
حق جز ز رشک نام رخش والضحی نکرد
خورشیدروی مفخر تبریز شمس دین
بر فانیی نتافت که آن را بقا نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت محبوب خود اشاره میکند و از بیوفایی او گلایه میکند. او بیان میکند که اگر محبوبش به آنان توجه نکرده، آنها چه گناهی کردهاند. شاعر تأکید میکند که عشق و زیبایی محبوب کافی است حتی اگر او نیکی نکند. او از وجود خانهای پرنور بدون محبوب و زندگیای خالی از صفا سخن میگوید. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که زیبایی و نور تنها به محبوب وابسته است و هر آنچه که به نظاره آمده، در اصل به خدا تعلق دارد. این شعر به نوعی تأملی بر عشق، زیبایی و وفا است.
هوش مصنوعی: دیگر لطف و محبت آن معشوق زیبا صورت از بین رفته است. حالا ما چه گناهی کردهایم که او به ما توجه نمیکند و مهربانیاش را با شما نداشته؟
هوش مصنوعی: تو به آن دلبر زیبا که در این دو جهان کمتر کسی به اندازه او بیرحمی کرده، انتقاد میکنی.
هوش مصنوعی: عشق او برای من کافی است حتی اگر او محبت نکند. زیبایی او برای من تمام اعتماد را دارد، حتی اگر او قابل اعتماد نباشد.
هوش مصنوعی: نشان بده خانهای که از آن هیچ چیز برایت نیست و نشان بده ایوانی که چهرهات را زیبا نکرده است.
هوش مصنوعی: این چشم و آن چراغ دو نوری هستند که هر کدام به تنهایی به روشنی میافروزند. وقتی این دو به هم میرسند و نزدیک میشوند، هیچکس نمیتواند آنها را از هم جدا کند.
هوش مصنوعی: وقتی که روح در تماشای فنا و زوال غرق شد، این سخن را گفت: تماشای زیبایی خداوند جز خود خدا چیزی نیست.
هوش مصنوعی: هر یک از این مثالها فقط بیانی است و در آنها ترفندهایی نهفته است. حقیقت فقط به خاطر حسادت، نام زیبایی صورت ماه و صبح را به خود نگرفته است.
هوش مصنوعی: خورشید که نماد بزرگی و شرافت تبریز است، به کسی که مرگ و ناپایداری را تجربه کرده، نتابید، زیرا او در واقع از عمر و بقا بیبهره بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اصل بزرگ از بنه هرگز خطا نکرد
کس را گزافه چرخ فلک پادشا نکرد
او بد سزای صدر، جهان ناسزا نکرد
این کار کو بکرد جز از بهر ما نکرد
هرگز به باغ دهر گیائی وفا نکرد
هرگز ز شست چرخ خدنگی خطا نکرد
خیاط روزگار به بالای هیچ کس
پیراهنی ندوخت که آخر قبا نکرد
نقدی نداد دهر که حالی دغل نشد
[...]
دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود
دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد
خرم تنی که حاصل عمر عزیز را
با دوستان بخورد و به دشمن رها نکرد
دردا که رفت دلبر و دردم دوا نکرد
صد وعده بیش داد و یکی را وفا نکرد
بردم هزار قصه حاجت به نزد یار
القصه شد روان و حاجت روا نکرد
از آن تیر غمزه بر تن من موی کرد راست
[...]
دیدی که بار وعده خود را وفا نکرد
ما را بخویش خواند و بخلوت رها نکرد
بسیار لابه کردم و زاری و بیخودی
آن ناخدای ترس در بسته وا نکرد
گر بود در میانه حدیثی چرا نگفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.