چه خوشست از دو یکدل سر حرف باز کردن
سخن گذشته گفتن گله را دراز کردن
گهی از نیاز پنهان نظری به مهر دیدن
گهی از عتاب ظاهر نگهی به ناز کردن
اثر عتاب بردن ز دل هم اندک اندک
به بدیهه آفریدن، به بهانه ساز کردن
تو اگر به جور سوزی ز جفاکشان نیاید
بجز از دعای جانت ز سر نیاز کردن
نه چنان گرفته ای جا به میان جان شیرین
که توان تو را و جان را ز هم امتیاز کردن
ز خمار می ندارم سر و برگ سجده بت
دل و خاطر پریشان نتوان نماز کردن
تو به خویشتن چه کردی؟ که به ما کنی «نظیری»
به خدا که واجب آمد ز تو احتراز کردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ لذت گفتگو و ارتباط عاطفی بین دو نفر با قلبی یکدست است. شاعر به توصیف اعمال و احساسات مختلف میپردازد، از گله و شکایت تا عشق و مهر. او به تضادهای درون روابط اشاره میکند و میگوید که گاهی باید عتاب و ناز را به هم پیوند زد. شاعر همچنین به این نکته میپردازد که عشق واقعی نیازی به نشان دادن قدرت بالای خود ندارد و نمیتوان به سادگی عشق را از جان و دل جدا کرد. در نهایت، شاعر از طرف مقابل میخواهد که به خود نگاه کند و از ایجاد درد و رنج برای او پرهیز کند، و بر این باور است که احتراز از آسیب دیگران ضروری است.
هوش مصنوعی: چقدر خوب است که دو نفر با همدلی درباره موضوعی صحبت کنند و سخنانی را که در گذشته به دلایل مختلف نتوانستهاند بیان کنند، مطرح کنند و در مورد آن به گفتگو بپردازند.
هوش مصنوعی: گاهی از سر نیاز و در خفا نگاهی محبتآمیز به محبوب میکنم، و گاهی با رفتاری سرشار از قهر و ناز، به او چشم میدوزم.
هوش مصنوعی: آسیبهای ناشی از تلخی و سرزنش به تدریج به گونهای درمیآید که انسان میتواند از آنها الهام بگیرد و به ساختن آثار زیبا و دلنشین بپردازد، به نوعی بهانهای برای خلق هنر فراهم میکند.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر ظلم و ستم دیگران رنج میکشی، تنها دعا و نالههای از سر نیاز تو میتواند کمکات کند.
هوش مصنوعی: تو آنقدر در دل و جانم جا گرفتهای که دیگر نمیتوانم تو را از جانم جدا کنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر خوابآلودگی و مستی، از سجده و عبادت یار خود دست کشیدهام و دل و خاطرم را پریشان میبینم، بنابراین نمیتوانم به درستی نماز بخوانم.
هوش مصنوعی: تو با خود چه کردی که حالا میتوانی به ما «نظیر» بدهی؟ به خدا، باید از تو دوری کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کردن
مژه را گشاد دادن، در فتنه باز کردن
چو کمال صنع بی چون ز جمال تست پیدا
نتوان حدیث عشقت ز ره مجاز کردن
همه خواب مردمان شد به دو دیده تلخ، یارب
[...]
چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز کردن
زلب تو وعده دادن پس وعده ناز کردن
من دل سیه چو خالت نکنم شکیب از آن لب
ز شکر کجا تواند مگس احتراز کردن
بسؤال بوسه از ما چه کنی به خواب چشمان
[...]
چه خوشست از دو چشمت نظری بناز کردن
مژه را گشاد دادن در فتنه باز کردن
چه خوشست بهر پوشش سر بقچه باز کردن
بقبا چو آستین دست هوس دراز کردن
توکه برک که داری علم طلا تمنا
[...]
منم و دو چشم روشن برخ تو باز کردن
ز نعیم هر دو عالم در دل فراز کردن
قدمی بهستی خود زدنست، قصه کوته
بخیال کعبه تا کی ره خود دراز کردن
چو تو صبح و شام خوانی بحریم وصل ما را
[...]
ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن
که به جامه های صورت نتوان نماز کردن
قد همچو تیر خود را به سجود حق کمان کن
که به این کلید بتوان در خلد باز کردن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.