چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز کردن
زلب تو وعده دادن پس وعده ناز کردن
من دل سیه چو خالت نکنم شکیب از آن لب
ز شکر کجا تواند مگس احتراز کردن
بسؤال بوسه از ما چه کنی به خواب چشمان
در منعمان نشاید بگدا فراز کردن
رخ خوب باز بگشا که قیامت است بیتو
چو قیامت است باید در خلا باز کردن
بسجود سوی قبله بنهم خیال رویت
که حضور باید اول پس از آن نماز کردن
ز در تو عاشقان را بحرم کجا کشد دل
چو نو کعبه ای چه حاجت هوس حجاز کردن
تو کئی کمال باری که بساط قرب جوئی
بحد گلیم باید پی خود دراز کردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید و به تمایل به بوسیدن و نزدیکی به او اشاره میکند. او یادآوری میکند که چگونه لبان معشوقش باعث سلب آرامش دل او میشوند و از بوسههای او آرزو دارد. شاعر به زیبایی چهره معشوق اشاره کرده و میگوید که باید بر رویش را نمایان کند، زیرا زیباییاش مانند قیامت است. همچنین او به عشق و شوقاش برای نزدیک شدن به معشوق اشاره میکند و تأکید دارد که برای رسیدن به او باید تلاش کند، مثل کسی که در جستجوی کعبه است. در نهایت، شاعر از کمال و مقام معشوق میگوید و اینکه برای نزدیک شدن به او باید تمام وجودش را بگذارد.
هوش مصنوعی: چه لذتی دارد که از تو بخواهیم بوسهای بگیریم، و تو با لبهای زیبایت وعدههای شیرین بدهی و بعد از آن با ناز و طنازی وعدهها را زیر سوال ببری.
هوش مصنوعی: من هرگز نمیتوانم از زیباییهای چهرهات چشم بپوشم؛ اگرچه دل تیره و غمگینی دارم، اما طعم شیرین لبت آنقدر جذاب است که نمیتوانم از آن دوری کنم.
هوش مصنوعی: از ما درباره بوسه چه میپرسید؟ خواب چشمان ما به گونهای نیست که بتوانید به راحتی از آن عبور کنید.
هوش مصنوعی: سکوت را بشکن و چهرهات را نمایان کن، زیرا زیباییات به قدری شگفتانگیز است که انگار روز رستاخیز فرا رسیده است. در چنین شرایطی، باید مکان را به شکل تازهای ظهور بخشید.
هوش مصنوعی: به سجده میروم و رو به قبله میایستم تا به یاد چهرهات باشم، زیرا که برای من حضور تو از هر نمازی مهمتر است.
هوش مصنوعی: دل عاشقان چه نیازی به سفر به حجاز دارد، وقتی در درگاه محبت تو مانند کعبهای نو و باصفاست که همگی را به سوی خود میکشد.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقام و جایگاهی بلند، باید تلاش و کوشش بیشتری انجام دهی و به حقیقتی که در پی آن هستی، نزدیکتر شوی. در این مسیر، تو باید تلاش کنی و پا را فراتر از آنچه که هستی بگذاری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کردن
مژه را گشاد دادن، در فتنه باز کردن
چو کمال صنع بی چون ز جمال تست پیدا
نتوان حدیث عشقت ز ره مجاز کردن
همه خواب مردمان شد به دو دیده تلخ، یارب
[...]
چه خوشست از دو چشمت نظری بناز کردن
مژه را گشاد دادن در فتنه باز کردن
چه خوشست بهر پوشش سر بقچه باز کردن
بقبا چو آستین دست هوس دراز کردن
توکه برک که داری علم طلا تمنا
[...]
منم و دو چشم روشن برخ تو باز کردن
ز نعیم هر دو عالم در دل فراز کردن
قدمی بهستی خود زدنست، قصه کوته
بخیال کعبه تا کی ره خود دراز کردن
چو تو صبح و شام خوانی بحریم وصل ما را
[...]
چه خوشست از دو یکدل سر حرف باز کردن
سخن گذشته گفتن گله را دراز کردن
گهی از نیاز پنهان نظری به مهر دیدن
گهی از عتاب ظاهر نگهی به ناز کردن
اثر عتاب بردن ز دل هم اندک اندک
[...]
ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن
که به جامه های صورت نتوان نماز کردن
قد همچو تیر خود را به سجود حق کمان کن
که به این کلید بتوان در خلد باز کردن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.