همیشه گریه تلخی در آستین دارم
به نرخ زهر فروشم گر انگبین دارم
به باد و برقم از احوال خویش در گفتار
که ابر در گذر و تخم در زمین دارم
کسی که خانه به همسایگی من گیرد
مدام خوش دلش از ناله حزین دارم
نه با گلم نظری نی به صوتم آهنگی است
شکسته بالم و صیاد در کمین دارم
مرا به ساده دلی های من توان بخشید
خطا نموده ام و چشم آفرین دارم
دلم رفیق سمندر مزاج می طلبد
سموم غیرت وادی آتشین دارم
ز دیر تا بت و بتخانه می برد عشقم
خجالت از رخ مردان راه دین دارم
به دست هر که فتد جرعه ای حیف منست
ندیم میکده ام دل چرا غمین دارم
سرم به کار «نظیری » فرو نمی آید
که داغ بندگی عشق بر جبین دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و درد خود سخن میگوید و احساس تلخی را که همیشه در درون خود دارد، به تصویر میکشد. او به زیبایی و تلخی زندگی اشاره میکند و نشان میدهد که حتی در میان خوشیها، ناله و غم در قلبش وجود دارد. شاعر احساس میکند که به خاطر سادگی و بیخبری، مرتکب اشتباهاتی شده است و در عین حال به دنبال دوستی خاصی است. او عشقش را به گونهای توصیف میکند که او را از یک مکان به مکان دیگر میکشاند و از فشارهای اجتماعی و روحی که بر او وارد میشود، سخن میگوید. در نهایت، او از بار عشق و بندگی خود به عنوان یک داغ سخن میگوید که بر پیشانیاش سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: هرگز از غم و اندوه خود رهایی نیافتهام و حتی اگر عسل هم داشته باشم، ارزش گریه و اندوهی که در دل دارم را نمیتوانم برای کسی بیان کنم.
هوش مصنوعی: من از حال خود با باد و برق صحبت میکنم، زیرا مثل ابر در حال تغییر هستم و در دل زمین، بذرهایی برای آینده دارم.
هوش مصنوعی: کسی که در همسایگی من زندگی میکند، همیشه خوشحال است، اما من از صدای ناامیدکنندهام ناراحتی دارم.
هوش مصنوعی: نه به زیبایی من توجهی دارد و نه صدای من برایش جذابیتی دارد. حال من دچار مشکلاتی هستم و شخصی بدخواه در کمین من نشسته است.
هوش مصنوعی: به خاطر سادگی و زودباوریام از من عذرخواهی کن، زیرا اشتباهاتی کردهام و حالا به آنها با عشق نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: دلم میخواهد دوستی مثل سمندر داشته باشم؛ چرا که در درونم آتش غیرت و شجاعت وجود دارد.
هوش مصنوعی: عشق من از دیر تا معبد بتها مرا به سمت خود میکشاند و من از چهره مردان دیندار شرمنده هستم.
هوش مصنوعی: هر کس که مقداری از شراب به دستش برسد، برای من جای افسوس دارد، زیرا من دل خود را برای میکده و خوشیاش ناراحت نگه داشتهام.
هوش مصنوعی: فکری به کار «نظیری» نمیبرم، چون نشانهی عشق و بندگی بر پیشانیام وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۵
مرا به ساده دلی های من توان بخشید
خطا نموده ام و چشم آفرین دارم
جواب خواجه نظیری نوشته ام غالب
«خطا نوشته ام و چشم آفرین دارم »
اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم
بدین خوشم که بتی چون تو نازنین دارم
برای آن که کشم پیش چشم بیمارت
متاع عافیت اینک در آستین دارم
به بند زلف تو زنجیر جان خود سازم
[...]
اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم
وگر سرم سر تسلیم بر زمین دارم
نعیم جنت و عیش جهان کمست بهم
من از توهم آن دارم و هم این دارم
گرم فرشته چو آدم کند سجود رواست
[...]
ز بس که مهر تو با این و آن یقین دارم
به دوستی تو با کائنات کین دارم
زمانه دامن آخر زمان گرفت و هنوز
من از تو دست تظلم در آستین دارم
تو اجتناب ز غیر از نگاه من داری
[...]
دلی و طاقت سد آه آتشین دارم
همین منم که دل و طاقت چنین دارم
نعوذباله اگر بگذری به جانب غیر
تو میخرامی و من رشک بر زمین دارم
به راندن از تو شکایت کنم خدا مکناد
[...]
چو خامه معنی نازک در آستین دارم
چرا ز سرزنش تیغ دل غمین دارم
چو آفتاب مرا چرخ خاکمال دهد
به جرم این که سخنهای آتشین دارم
به فکر معنی نازک شدم چو مو باریک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.