نه مقامی که در آن زاد سفر تازه کنیم
نه غباری که از آن سرمه نظر تازه کنیم
سوی این بادیه هرگز نوزیدست نسیم
سینه بر برق گشاییم و جگر تازه کنیم
همه از شعله چو پروانه پر انداخته ایم
وز طپیدن نتوانیم که پر تازه کنیم
تشنه دارند به بحر و دم آبی ندهند
خود لب خشک به خوناب مگر تازه کنیم
کی بود یار سفر کرده ما بازآید
جان مشتاق از آن سینه و بر تازه کنیم
خلق را فتنه این شهر فراموش شده
زخم پنهان بنماییم و خبر تازه کنیم
وقت آن شد که می از ساغر خورشید زنیم
لبی از خنده شادی چو سحر تازه کنیم
شمس دین اختر اعظم به سعادت خواهیم
نوبت سلطنت شمس و قمر تازه کنیم
بنده باشیم و ملوکانه حکومت رانیم
روش دیگر و آیین دگر تازه کنیم
به تضرع کله فقر ز سر برداریم
پادشاهانه همه تاج و کمر تازه کنیم
نقش امید «نظیری » به جهان نتوان یافت
به که این تخته بشوییم و ز سر تازه کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و تجربیات انسانی میپردازد. او به ما میگوید که نه مقام و منزلتی برای ما اهمیت دارد و نه زیبایی ظاهری که بخواهیم با آن خود را تازه کنیم. هوای دلانگیز و نسیم مطبوعی در سفر زندگی وجود ندارد، و ما همچنان در عذاب و تلاطم هستیم. شاعر به تشنگی و نیاز خود اشاره میکند و از آن میگوید که هیچ آبی به ما نمیرسد و تنها با خون خود میتوانیم زندگی کنیم.
او امیدوار است که یار سفر کردهاش بازگردد و جانی تازه به او ببخشد. در این شهر فراموش شده، مردم گرفتار فتنهها و زخمهای پنهان هستند. شاعر خواهان شادی و خنده بوده و میخواهد از می خورشید بنوشد تا زندگیاش را تازه کند. او همچنین به سلطنت نور و خوشبختی اشاره میکند و به دنبال حکومتی عادلانه و زندگی بهتری است.
در پایان، شاعر میخواهد به جای ناامیدی، امیدی جدید بیافریند و از نو شروع کند. این ابیات، جستجوی انسان برای معنا و شادی در زندگی را به تصویر میکشند.
هوش مصنوعی: نه باید در مکانی بمانیم و سفر جدیدی آغاز کنیم، نه باید از گرد و غباری که بر دلمان نشسته، برای بهبود دیدگاهمان استفاده کنیم.
هوش مصنوعی: به این بیابان هرگز نسیمی وزیده نشده است، پس سینهای پر از عشق و شور خواهیم داشت و دلمان را تازه و شاداب میکنیم.
هوش مصنوعی: همه ما مانند پروانههای شمع، در آتش شوق و عشق گرفتار شدهایم و نمیتوانیم بهراحتی از این جاودانگی دور شویم یا احساسات جدیدی را تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: آنانی که تشنه دریا هستند، به آنها آبی نمیدهند و لبهای خشک خود را فقط با خون تازه میکنند.
هوش مصنوعی: چه کسی بود که دوست ما که سفر کرده است دوباره برگردد و جان مشتاق ما را از آن دل تازه کند؟
هوش مصنوعی: مردم را به یاد این شهر کهن و فراموش شده بیندازیم و زخمهایی را که در دل پنهان کردهایم، نمایان کنیم و داستان تازهای درباره آن بگوییم.
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که از ظرف خورشید نوش جان کنیم و با لبخندی شاداب، صبحگاهان را تازه و دلنشین کنیم.
هوش مصنوعی: با آرزوی خوشبختی و موفقیت برای شمس دین، اختر بزرگ، میخواهیم به روزهای جدیدی در سلطنت شمس و قمر بپردازیم.
هوش مصنوعی: ما باید تواضع و بندگی را پیشه کنیم و در عین حال، به شیوهای دیگر و با اصولی نوین، قدرت و اداره امور را در دست بگیریم.
هوش مصنوعی: با زاری و درخواست، فقر را از خود دور خواهیم کرد و با افتخار و شکوه، دوباره همه چیز را نو و زیبا میسازیم.
هوش مصنوعی: هیچ نقش و نشانی از امید در جهان نمیتوان یافت که بهتر از این باشد که ما این صفحه را پاک کنیم و از نو شروع کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۲
سوی این بادیه هرگز نوزیدست نسیم
سینه بر برق گشاییم و جگر تازه کنیم
این غزل آن غزل خواجه نظیری است که گفت
سینه بر برق گشاییم و جگر تازه کنیم
عهدها را گه آن شد که ز سر تازه کنیم
مهرها را به دل خسته اثر تازه کنیم
غزل سوخته خواهیم از آن مطرب مست
داغ دیرینه خود باز ز سر تازه کنیم
جگر سوخته را ریش کهن بگشاییم
[...]
عشق کو تا (به) نم اشک نظر تازه کنیم
نمک شور قیامت به جگر تازه کنیم
دست کوتاه کنیم از کمر رشته جان
عهد و پیوند به آن موی کمر تازه کنیم
از سر جان و دل آغوش گشا برخیزیم
[...]
وقت آن است که آیین دگر تازه کنیم
لوح دل پاک بشوییم و ز سر تازه کنیم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.