گنجور

 
نظیری نیشابوری

به تمنای غلط بر همه کس میر شدیم

بدر از خانه نرفتیم و جهانگیر شدیم

آخر عمر به سودای نوی افتادیم

هوس و حرص جوان گشت اگر پیر شدیم

مه کله گوشه پی خدمت ما می شکند

که سرافراز به اندازه تقصیر شدیم

اشک تلخ و جگر شور ز ما پرس که جیست

طفل بودیم که باز از شکر و شیر شدیم

غافل از شیوه رندی به سلوک افتادیم

تازه ناکرده دماغ از پی نخجیر شدیم

دوست بر مان نگران از سر شفقت بگذشت

خاک بودیم ز فیض نظر اکسیر شدیم

هر کجا راه دهد اسب بر آن تاز که ما

بارها مات درین عرصه به تدبیر شدیم

شادی هفته به آزادی ما می گردد

همچو آدینه چه سر حلقه زنجیر شدیم

چار فصل چمن عمر ندیدیم افسوس

نارسیده به جوانی ز تعب پیر شدیم

رشک بر پیری ما چرخ و عطارد دارد

پشت خم همچو کمان راست تر از تیر شدیم

خوشتر از عمر زلیخا به طرب برگشتیم

عذر تقصیر عمل در پی تو قیر شدیم

زان دو محراب نشین هندو زنارپرست

پیش کفار به دریوزه تکبیر شدیم

فکر آبادی ایمان «نظیری » کردیم

سوی دل‌های خراب از پی تعمیر شدیم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
بابافغانی

چند گردیم درین دیر کهن پیر شدیم

آنقدر بیهده گشتیم که دلگیر شدیم

کس ندیدیم که تلخی نشنیدیم ازو

گرچه با پیر و جوان چون شکر و شیر شدیم

هر کجا دیده ی امید گشودیم بصدق

[...]

محتشم کاشانی

بس که ماندیم به زنجیر جنون پیر شدیم

با قد خم شده طوق سر زنجیر شدیم

در جهان بس که گرفتیم کم خود چو هلال

آخرالامر چو خورشید جهانگیر شدیم

بعد صد چله به قدی چو کمان در ره عشق

[...]

اقبال لاهوری

جولائی

امئی بود که ما از اثر حکمت او

واقف از سر نهانخانه تقدیر شدیم

اصل ما یک شرر باخته رنگی بود است

نظری کرد که خورشید جهانگیر شدیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اقبال لاهوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه